آدمهای سینمای ایران، آدمهای خاصی هستند... آدمهای خاص هم، وقایع
خاصی را رقم میزنند. وقایع خاص، وقایعی هستند که از دیگر وقایع جدا
هستند و شکلی متفاوت از اشکال دیگر دارند. این اشکال، اشکالی هستند که
از دیگر اشکال جدا هستند و نوعی متفاوت از انواع دیگر هستند. این
انواع، انواعی هستند که از دیگر انواع جدا هستند و ظاهری متفاوت از دیگر
ظواهر دارند و قص علی هذا... میخواهیم شما را با ظواهر، انواع، اشکال و ...یِ
وقایعی آشنا کنیم که آنها را آدمهای خاصی رقم میزنند و این آدمهای
خاص، آدمهایی هستند که از دیگر آدمها جدا هستند و شاخصههای متفاوتی
از مشخصات دیگر دارند. این شاخصهها، شاخصههایی هستند که...
کچلِ مشتعل
اندر حکایات حواشی سینما و تلویزیون ایران آمده است که روزی ی.تِ نامی، سوار بر موتورسیکلتِ توی صحنه و بعد از اعلام کاتِ کارگردان؛ لوکیشن را که واقع در حوالیِ کاشان بوده، همانطور گازکِش، رانده تا تهران و سه روز بعد، در خانهای، واقع در شهرکِ غرب پیدا شده است. گویند همین ی.تِ شیطانِ عزیز، که کودک دورناش را همهجا با خود حمل میکند؛ روزی سر صحنه فیلمبرداری، پشتِ یکی از عوامل که از قضا کچل بوده و سرش را تیغ میانداخته و به کلهِ مبارک، روغن میمالیده و جماعتی را گیر آورده و برایشان خاطره تعریف میکرده، ظاهر شده است. این کوچولوی بازیگوش با تقه نابهجای فندک، روی سرِ همکار کچلش، کلهی وی را به آتش میکِشد...
منتقدِ ریشو
تاریخ تلویزیون ایران را میتوان به قبل از این جمله و بعد از این جمله تقسیم کرد. کدام جمله؟ این: فیلم «ج» (به کارگردانی م.ک) به لحاظ روانشناسی، یک استمناءِ ذهنی است! این جمله را یک منتقد همیشهمخالف به نام م.ف در برنامه زنده سینمایی «هـ» به کار برده که در تاریخ رسانه ملی، بیسابقه بوده است. این منتقدِ ریشوی خودمان _ امیدوارم او را با ج.ط، دیگر منتقدِ ریشوی خودشان، اشتباه نگیرید _ مدتها است در انظار عمومی ظاهر نشده است و شایعاتی مبنی بر تاسیس یک کافه از سوی وی، شنیده میشود. شایعات شومی که ممکن است مردِ همیشهمخالف را جریتر کند تا به صحنه بازگردد و مخاطبِ بینوا را، بیچاره...
تیکیتاکا
متاسفانه هستند کسانی که در جایجایِ میهنِ عزیز و جلوی دیدهگان هموطنهایِ عزیزتر، سیگارشان را خالی و مجددن، پُر میکنند. این تیکِ عصبیِ رایج، میان هنرمندانِ عزیزِ میهنِ عزیزتر از جانمان هم، رخنه کرده است... تا جایی که برخی از بازیگران، بینِ گرفتنِ دو پلان در صحنهِ فیلمبرداری، یا در انظارِ عمومی و یا گوشه و کناری خارج از دید، تیکشان عود میکند. بعضن دیده شده که اندک پاستوریزهکارگردانهایی، با دیدن این صحنههای شنیع، قلبشان به درد آمده و فیلمسازی را کنار گذاشتهاند. یکی از این نازنینتیکداران، ع.ص نامگذاری شده است.
عدالتِ خدشهدار
آیا میدانستید بازیگر مفلوکی به نامِ م.ب در جهان هستی وجود خارجی دارد؟ میگویند که روزگاری برای خودش، بازیگری بوده است، اما با به روی کار آمدنِ رییس جمهوری همقد و هموزناش که از قضا، شباهت غریبی هم به وی داشته؛ از نان خوردن افتاد. ظاهرا رییس جمهور مورد نظر، بازیگر مورد نظر را که کمدیکار بوده؛ هشت سال ممنوعالفعالیت میکند تا از حواشی احتمالی در حوزه مدیریتاش و پیشامدهای سوءِ دیگر، جلوگیری کرده باشد. این رییس جمهور محبوب و دست به خیر، از هوش والای خود استفاده میکند و جلوی هر گونه سواستفاده احتمالی این بازیگر از قِبَلِ شباهتاش با عالیترین مقام دولت را میگیرد و آشوبهای احتمالی را ساماندهی میکند، بدون تشکیل هیچ کمیتهای. ناگفته نماند در طول این هشت سال، این بازیگر بیچاره، به صورت ماهیانه، حقوق ادارهکاری از دولت، دریافت میکند تا عدالت اجتماعی خدشه بر ندارد.
تغییر کاربری از سانتر فروارد به دفاعِ یارکوب
نقل شده است کارگردان گمنامی در سینمای ایران وجود داشته است که با به کار آمدن همان یگانهمحبوبرییسجمهورِ شبیه به آن بازیگرِ مفلوک؛ مشاور هنریِ رییس دولت میشود. او این سِمَت را تا پایان چهار سال اول ریاست جمهوری، یدک میکشد. وی را ج.ش صدا میزنند. ج جانِ جویای نام در همین چهار سال اول تا میتواند، دم از تعطیلی سینمای ایران میزند و مدام همه را به این قضیه تشویق میکند که ما هم مثل یکصدوچهلوهشت کشور دیگر دنیا که سینما ندارند، به تماشای تلویزیون بنشینیم. باورتان نمیشود که همین دوست عزیز در چهار سال دوم ریاست جمهوریِ آن رییس جمهورِ محبوبِ منشوری، تغییر کاربری میدهد و از مشاور هنریِ رییس جمهور به رییس سازمان سینمایی کشور، تبدیل میشود و مرتبا از حقوق سینمای ایران دفاع میکند. ضمنأ، افتخارِ مفتضحِ پلمپ کردن اتحادیهِ خ.س.الف هم، ضمیمه کارنامه رنگیناش شده است. تاریخ میگوید که ج.ش، پس از اخراج لارس فون ترییه _ کارگردان مطرح سینما و صاحب بزرگترین کمپانیِ پورنوگرافیِ اروپا _ از فستیوال کن _ به خاطر اعلام همذاتپنداری با هیتلر _؛ از او هم دفاع میکند. این دفاعِ یارکوبِ سینمای ایران، ظاهرا عقبه فون ترییه را نمیدانسته... یا شاید هم میدانسته... به ما چه...
یک دفاعِ یارکوبِ واقعی و ظاهرا اصیل
یک دفاعِ یارکوبِ واقعی و ظاهرا اصیل هم از خودِ عالم فوتبال، جدیدا لخت شده و صاف آمده وسط گودِ تصویر. یارکوبِ واقعیِ ظاهرا اصیلِ عزیز، پس از آویختن کفشهایش؛ هم، بازیگری میکند و هم، تهیهکنندگیِ تِلهفیلمهای سوپرمارکتی. این دفاعِ یارکوب، یک عدد ع. الف است که روزگاری داعیه عِرقِ پرسپولیس تهران را داشته و روزگاری دیگر، داعیه عِرق ِ استقلال تهران را... ع جانِ عزیز، علاقهاش به سینما را زمانی فهمید که عاشقِ ه.ت (سوپر استار) شد. شنیده شده که از ه.ت خواستگاری هم کرده و به در و دیوار خورده و با فکِ آویزان، راهیِ خانه شده است.
کتکِ مفصل، هر روز راس ساعتی مشخص
آوردهاند در فتنه (به روایتی) هشتادوهشت، بانو ف.م.الف که یک اصلاحطلب بوده؛ در تالار مولوی _ واقع در خیابان شانزده آذرِ حوالی میدان انقلاب که کانون درگیرهای خیابانی بود _ اجرای نمایش، داشته است. او به ناچار، باید هر روزِ خدا از این خیابان، وارد تالار میشده است. این بانو که کتکخورش مَلَس بوده؛ هر روز، راس ساعتی مشخص، حین عبور از این خیابان، کتک مفصلی از گروههای منتسب به اصولگرها، میخورده و میرفته سَرِ اجرا... کانونِ کارگردانهای یک جایی، این روش را بهترین راهِ حفظِ آمادگیِ جسمانیِ بازیگران، جهت اجرای زنده هر روزه، قلمداد کردهاند.
آکتورِ عملگرا
در روزگاران کهنِ فیلمفارسیِ منحوس، بازیگری بود که برای غرق شدن در نقش خود، همه کار میکرد و در همه قالبی، فرو میرفت. او برای درک بیشترِ هر قالبی، با اقشار مختلفِ جامعه حشرونشر میکرد تا خود را به نحوِ احسن، قالبگیری کند. از افتخارات این بازیگرِ لذیذ نیز، مدتی همسرِ آوازهخوانی به نام ف.الف و با نام هنری گ، بودن است. او فردی مرموز و مو فرفری بود. وی را به اختصار ب.و مینامیدهاند. ب.و برای ایفای نقش یک عَمَلی (مصرف کنندهِ چیزمیز) در فیلم «گ» به کارگردانی م.ک؛ میان قشرِ زحمتکشِ عَمَلی رفته و با آنها زندگی کرده است. زندگی کردن همانا؛ گیر کردن در نقش هم، همانا...
قالب تو قالب یا چهگونه یاد بگیریم تغییرِ قالبکی ریز و مجلسی بدهیم و تعویضِ لباس را دوست بداریم
یکی از اهالی محترمِ حوزه فرهنگ و هنر، به عنوان اولین کسی که در این حوزه از قالبِ یک جنسیت به قالبِ دیگر جنسیتِ موجود در نوعِ بشر، پرید؛ خود را به عنوانِ پیشگامِ این تغییرِ قالب در این حوزه حساس، معرفی کرد. در کارنامه کاریِ این کَسِ عزیز که ابتدا، ف.الف نامیده میشد و اکنون با تغییرِ قالبکی ریز و مجلسی، س.الف نامیده میشود؛ جامهداریِ سینما و تیاتر نیز، دیده میشود. او در زمانِ قالبِ ف.الف، جامهداری و تعویضِ لباسِ همقالبهای خود را تجربه کرده است... در صورتی که دوستانی که توسط وی، تعویضِ لباس شدهاند؛ بعد از تغییرِ قالبِ او به س.الف، نامحرمِ وی به حساب میآیند. ما که نفهمیدیم چه شد... شما چطور؟
ر.ک... دوسِت داریم
ر.ک که روزگاری فقط، یک بازیگر بود؛ الان همه چیز هست و همه جا هم، حضور جدی و پررنگ دارد. ر.ک فقط مانده، شاطری بکند یا عصاری. عکس میگیرد، تدریس میکند، تالیف میکند، چَکُش میزند، مجسمه میسازد و گهگاه، پیرزن هم خفه میکند. او یک عدد، ر.ک یِ همهفنحریف و تمام عیار است. ناگفته نماند که او روزگاری هم کارِ بدی میکرده و بعدها از کردهِ بَدِ خود، پیشیمان شده و راهِ توبه را پیش گرفته بوده است. این عزیز، در سالهای آتی احتمالِ ریاستِ سازمانِ اُزُن شناسیاش هم، میرود. ر.ک... دوسِت داریم.
ترک، مالِ موتوره داداش
روزگاری پدری ناراحت از عملکردِ پسرِ بازیگوشِ بازیگرش، اولتیماتوم میدهد که اگر عملاش را ترک نکند، دهنش را... خواهد کرد. پسر، تغییر رویه نمیدهد. پدر، قاطی میکند و او را به ضربِ چماق و چند قُلچماق، به کمپِ ترکِ اعتیاد میبرد. پسر که به دلایل اخلاقی و امنیتی از آوردن اسم اختصاریاش هم معذوریم؛ پس از ترک و بازگشت از کمپ، راهی خانه میشود. ابتدا ترک را میشکند و گند میزند به تمامیِ زحماتِ چندین ماهه خود و برای انتقام از پدر، مینشیند جلوی او و یک دلِ سیر میکِشد (به قولِ اراذل و اوباش؛ اِماله میکند). پسر پس از توپ شدن، از پدرِ بیمرام و آدمفروشِ خود، شکایت میکند...
پینوشت:
مطلب قدیمی است؛ با تشکر و شرمساری از تنبلی...