وودی آلن؛ پیرمردی که دست از سر سینما برنمیدارد
سه شنبه, ۲۰ بهمن ۱۳۹۴، ۰۷:۰۳ ب.ظ
قابهای خمیری
س.ع.ی.د
او، وِلکُن سینما نیست! هربار با تیمی جدید، فیلمی میسازد در ظاهر ساده... فیلمهایی با درون مایه ی مشترک: سکس! از این مورد که گیوتینِ سانسور روی گردن اش سایه افکنده میگذریم و... خودمانیم، یعنی میشود سالی یک فیلم ساخت، کتاب نوشت، توی باشگاه، ساکسیفون زد و... حتمن میشود که وودی آلنِ، تمام این کارها را همزمان، انجام میدهد و انگار نه انگار که در آستانهی هشتاد سالهگیست و حدود پنحاه فیلم ساخته است! فیلمهایی که یکی در میان با بَهبَه و چَهچَهِ منتقدین، همراه میشوند و البته طرفدارانی از جمله این نگارنده هم، ولکنِ او نیستند و عادت کردهاند به خبرِ ساختِ فیلمِ جدیدِ پیرمردِ آمریکایی! نوشتن در مورد وودی آلن کار بسیار سختیست هر کس فکر میکند او و آثارش، ساده و دمدستی هستند، سخت در اشتباه است! صحبت در مورد آلن از این جهت سخت است که او با همهچیز شوخی میکند و به هیچ مکتب و ژانر و تفکری رحم نمیکند. او با خودش هم شوخی میکند و این نقطه ی تفاوتاش با بسیاری از آدمهایی است که مدام نقد میکنند... چطور؟ خیلی ساده! او استاد خلق شخصیت است. کاراکتری خلق میکند که عاشقاش میشوید. آدمی خسته و روشنفکر که از همهکس و همهچیز بیزار است و... تازه با این آدم اخت شدهاید و باورش کردهاید که وودی آلن، گرهی کوری جلوی پایاش میاندازد و تمام باورهایتان را با خاک یکسان میکند! این کاریست که او دَرَش استاد است و بهتر از هر کسی انجاماش میدهد. البته در اینجا، گفتن این نکته هم لازم است: اگر او را نشناسید، ممکن است، حوصله ی مبارکتان کمی سر برود، چرا که او نمیتواند مثل چارلی چاپلین همهمان را بخنداند و اینجاست که راهاش از کمدینِ محبوب، جدا میشود و میرود برای خودش... وودی آلن هر ایدهای که به ذهنتان برسد و حتی نرسد را توی فیلمهایاش پیاده کرده است. شاید باور نکنید اما آنقدر این کار را ساده انجام داده که بدجوری باورپذیر و صادقانه است. آلن، از تبدیل شدن به یک اسپرم، تا آدمآهنی و سفر در قرن هجده و نوزده و حوانندهی زیر دوش، وسط کنسرت را امتحان کرده است. البته شوخی با نویسندهها، بازیگرها تا سینمای فرانسه و جشنواره کن را هم باید به پروندهی او اضافه کنیم. جایی که او تمام ژستهای روشنقکری را راهی برای ارتباط جنسی میداند و صحبت از فلسفهی هنر را حرکتی سوی زیپ شلوار...! او برای هر کارِ تازهاش، ایدهای برای غافلگیرتان دارد و میداند چهطور باید مخاطب را شگفتزده کند، اما با قصهای ساده و باورپذیر... آلن را می توان پیرو فروید ِروانکاو دانست و علاقه اش به چالشهای مختلف جنسی را فصل مشترک هردوشان. همانطور که فروید هر گونه احساساتی را علاقه به ارتباط جنسی میدانست، وودی آلن هم رابطههای مختلفی را نشان میدهد و از کنارشان ساده رد میشود و اصرار و پافشاری هم رویشان ندارد. انگار برای او هیچچیز جدی نیست و جهان و هر چه درش هست، شوخیای بیش نیست! همیشه برایام سوال بوده که چهطور میتوان؟! مگر میشود از کنار هرگونه مشکل و درگیری راحت گذشت و بهش اهمیت نداد؟! مگر میتوان حتی با تفکری که باورش دارید اینطور شوخی کرد و سر کارش گذاشت؟! چهطور میشود، وسطِ صفِ سالنِ سینما، میان جدلی جدی در مورد نویسندهای که در قید حیات نیست، خود نویسنده را گرفت و آوردش توی قاب دوربین و ازش سوال پرسید و قائله را ختم کرد! قبول کنید که این یکی دیگر آخرش بود! تنها راهی که برای قابل قبول کردن این موارد بیشمار وجود دارد، تجربهست! وودی آلن تمام عمرش را پِِیِِ دانش و تجربه بوده و از هر فرصتی که در اختیارش بوده، ساده نگذشته است. همان ساعتهایی که خیلی از آدمها، بیهوده سر کردهاند و ترجیح دادهاند به خودشان سخت نگیرند! کتاب «مرگ در میزند» بهترین نمونه برای شناخت و تجربه ی طنز وودی آلن است و فیلمهای بیشمار، از دیگر مواردند... در آخر، این پیرمرد دوستداشتنی و کلنجارش با دنیای پیراموناش را دریابید. شاید سالها بعد از او به عنوان یکی از بزرگترین طنرپردازن قرن خودش، یاد کنند!
۹۴/۱۱/۲۰