درباره ی غول جوان ژانر وحشت
عروسگردانِ رُعب آفرین
س.ع.ی.د
جیمز ون (james wan) کارگردان جوانِ چینی الاصلِ مالزیایی تبارِ بزرگ شده استرالیا است که در هالیوود فیلم می سازد! او با فیلم درخشان «اره» چنان مشهور شد که شاید خودش هم انتظارش را نداشت. البته این فیلم تا قسمت هفتم پیش رفت و با اکران هر قسمت بخشی از طرفدارانش را ناامید کرد و خوشبختانه چند سالی هست که خبری از قسمت بعدی فیلم نشده است! جیمز ون بعد از درخشش فیلم، هرگز حاضر نشد قسمت های بعدی را کارگردانی کند؛ البته او تهیه کننده گی تمام شان را بر عهده داشت و از قِبَل فروش فیلم ها، فیلم های خودش را ساخت. فیلم های ترسناکی که یکی از یکی درخشانتر شدند تا او تبدیل به یک کارگردان جوانِ صاحب سبک در ژانر هارور شود. خودش می گوید: «فیلمی (اره) ساختم که می توان تا هزار قسمت ادامه اش داد!» اِلمان های فراوانی را می توان به عنوان مولفه های تکرار شونده این کارگردان در آثارش، نام برد؛ اما عروسک، نقش پررنگ تری را در فیلمهای ون ایفا میکند. او با عروسک های اش، چنان می ترساندتان که شاید الان که این متن را می خوانید، باورش نکنید و با پوزخندی از کنارش بگذرید اما؛ «DEAD SILENCE» را ببینید تا ترس را در مغر استخوان تان احساس کنید! ماری شاو، شخصیت اصلی داستان است که در شهری کوچک و برای مردم آنجا، عروسک گردانی میکند. او برای انتقام از مردم شهر _ عدهای به خانه شاو حمله می کنند و زبان اش را می بُرند _ صدایِ تمام کسانی که در این حادثه نقش داشتند را م یگیرد! فیلم با عروسکی شروع می شود و هرچه جلوتر میرود، کارکرد عروسک بیشتر و بیشتر می شود! نکته ای که جیمز ون را از دیگر کارگردان های وحشت ساز جدا میکند، توجه ویژه او به بُعد زمان و مکان است که فیلم های او را از دیگر فیلم های ساخته شده در این ژانر، متمایز می کند. در واقع مخاطب با اثری مواجه می شود که چندین بازه زمانیِ در هم ادغام شده را در یک واحد زمانی، روی پرده می بیند. ادغامی که بسیار کم نقص از کار درآمده است. فیلم دو قسمتی «INSIDIOUS» مثالی برای همین مورد است که فیلمساز بعد زمان را به چالش می کشد و فیلم اش را چنان دقیق روایت میکند که علاوه بر ترسِ مخاطب، او را با فرمی متفاوت از تمام فیلم هایی که تا قبل از این در ژانر هارور تجربه کرده است، رو به رو می کند. در همین فیلم، تماشاگر با بعد دیگری از مکان _ شاید ندانید که مکان نُه بُعد دارد و چشم انسان فقط یک بُعدش را می بیند که همین جهان مادی ما است _ آشنا می شود. ون در تجربه ای جدید به دنیای ارواح سفر می کند و دنیایی را خلق میکند که تا پیش از این در سینما نمونه اش را ندیده ایم. معمولن در ژانر وحشت، ارواح هستند که به دنیای زنده گان می آیند؛ اما جیمز ون در «INSIDIOUS» خِرق عادت میکند. او از تمام استادان سینما، الهام می گیرد و هیچ ابایی هم از این کار ندارد. تشابه فیلمهای ون با فیلم های تمام بزرگان سینما _ باالاخص آثار کوبریک، هیچکاک، لینچ، برتون و فینچر _ به گونهای است که تقلید کورکورانه به نظر نمی رسد و اتفاقن از آثارشان برای لذت بیشتر مخاطب استفاده می کند و در عین حال اورجینالیتی خودش را هم حفظ کرده است. ون نه که محبوب منتقدان باشد؛ بلکه کمابیش با استقبال نسبی منتقدها، مواجه می شود _ مطمئنن در آینده دورتر، منتقدهای نسل های بعدی در ستایش اش، بسیار خواهند گفت _ و سینماگران هم، دوستاش دارند. فیلم های او بدون داشتن سوپراستار، گیشه را می ترکاند. استقبال کمپانی ها بر دنباله سازیِ آثار او توسط دیگر فیلم سازها، شاهدی مکمل بر درآمدزایی فیلم های اش است. «CONGORING» دیگر فیلم ون است که مابین دو قسمت «INSIDIOUS» ساخته شد. او پاتریک ویلسون را پس از درخشش در فیلم «INSIDIOUS»، به خدمت می گیرد تا صندلی های حامل مخاطب از وحشت به رعشه بیفتند. در آخر این که آثار وحشت ناک این فیلم ساز جوان را با اشتیاق بینید و از ترس حاصله، لذت ببرید!