گفت و گو با مهرداد مهدی
مهرداد مهدی؛ پسری که با آکاردئون اش کُل تهران را زیر پا گذاشت
دههِ شصتی هایِ موسیقیِ خیابان، هیپی بودند!
س.ع.ی.د
سالهای زیادی است که با آکاردئون اش محله های تهران را می گردد و حرفه ای ساز می زند. تمام موزیسین های خیابانی می شناسندش و از او به عنوان جدی ترین موزیسینی که در خیابان ها شروع کرد، یاد می کنند. مهرداد مهدی، آکاردئونیست جوانی است که تمام خیابان های تهران را با سازش طی کرده و هر کجایی که الان گروهی در حال ساز زدن هستند، او قبلن آن جا ساز زده است! زمانی برای جشنواره موسیقی خیابانی، جمعیتی را به فرهنگ سرای نیاوران کشاند که تا پیش از آن سابقه نداشت و میدان نیاوران و تمام خیابان، بسته شد! او چند ماهی ست که آلبومی را از تجربیات اش در خیابان منتشر کرده که در زمان کمی به چاپ سوم رسیده است...
از کجا شروع کردی؟
از سال 80 توی پارک لاله گیتار میزدم. این اولین تجربه بیرون از خانه، ساز زدن بود و دیدن عکس العمل های مردم که چطور جمع میشدند و با لذت، موسیقی میشنیدند. البته با دوستهای ام به آنجا میرفتم. هر از گاهی گریزی میزدم و تنها به پارک میرفتم و ساز میزدم. هنوز جنبه مالی این کار برایم مطرح نشده بود تا اینکه به مشکلات مالی برخوردم.
حالا که باید درآمد کسب میکردی، چطور شروع کردی؟
من تا قبل از آن، پیانو میزدم. به گیتار علاقهای نداشتم و دوست داشتم سازی بزنم که هم صدای خوب و نوستالژیکی داشته باشد و هم به پیانو نزدیک باشد. آکاردئون خریدم و یک ماه تمرین کردم و راه افتادم.
اولین بار کجا آکاردئون زدی؟
از شهرک غرب شروع کردم. بعد رفتم سمت میدان ونک و بعد پارک ملت و همینطور همهجای تهران را با دوستانم میچرخیدیم. یکی از اتفاقهای مهمی که برای من افتاد، آشنا شدنم با تیاتر بود. پرفرومنس را یاد گرفتم. هنر خیابانی را دیدم و به من کمک کرد تا در کار خودم بهتر باشم. یادم است که زمانی برای ساز زدن، رفتم سمت تالار وحدت! آن زمان بسیار عجیب بود که جلوی تالار ساز بزنی. همزمان با من دختر و پسری که یکیشان آکاردئون میزد و آن یکی ساز کوبهای، سر کلهشان پیدا شد و من را دیدند. از فردا جلوی تالار وحدت را قرق کردند تا صدای آکاردئون من در هیایوی ساز کوبهایشان، گم شود! دیگر آنجا نرفتم!
عکسالعمل مردم چگونه بود؟
ریاکشنهای عجیبغریبی میدیدم. دعوت به مراسم سالگرد ازدواج، مهمانی روی پشت بام و... اینها باعث شد تا به این کار اعتیاد پیدا کنم. وقتی توی محلهای ساز میزدیم، همه بچههایی که توی زمین بازی بودند، پشت سرمان راه میافتادند و کل کوچهها بسته میشد! کلانتری میآمد و هر پنج نفر ما را میبرد کلانتری... آنجا هم ساز میزدیم و با آنها دوست میشدیم. یکبار هر پنج نفر ما را با سازهایمان، عقب سمند سبز جا کردند! (میخندد)
تمام بچههایی که در خیابان ساز میدند را میشناختی؟
بله. درست است که توی دوسه سال اخیر تعداد بچهها خیلی زیاد شده و تابو برای ورود آنها به خیابان شکسته شده، اما باز هم همدیگر را میشناسیم. اوایل کسانی که به خیابان میآمدن، آنهایی بودند که عاشق موسیقی راک بودند و از همهچیز دلگیر... آدمهای افسرده که بدون حاشیه میآمدند و ساز میزدند و میرفتند! بچههای دهه 60 عاشق موسیقی راک، بلوز و جاز بودند، اما به فرهنگ خنیاگران اصیل ایرانی، مایل نبودند و گرایشهای هیپی و یا جیپسی داشتند. موسیقی در خیابان با این بچهها شکل گرفت که من هم جزئی از آنها بودم. کسانی که سبکهای خاصی را دنبال میکردند اما هر چه جلوتر آمدیم موسیقی پاپ هم بیشتر شد و پاپاستارها اضافه شدند.
چرا همه به سمت پاپ رفتند؟
از سال 90، فضا طوری شد تا بچههایی که موسیقی فاخر کار میکردند و با موزیک خوب در خیابان، پول در میآوردند، دیگر ذوقی برایشان باقی نمانده بود! وقتی میدیدند که یک عالمه آدم ریخته توی خیابان و مردم هم از کار نسبتا ضعیفشان استقبال میکنند! البته این نگاه سلیقهای نسیت، وقتی مردم دوست دارند، موزیسین پاپ هم هست. وقت راک زیرزمینی داشت جان میگرفت، به موزیسینهای پاپ مجوزهای پشت سر هم میدادند. موسیقی راک یواش یواش از بین رفت. این اتفاق در خیابان هم افتاد و هنر اجرا در خیابانها و موسیقی، جای اش را به پاپ داد!
مشکل از کجاست؟
اگر ما در کشور فرانسه زندگی میکردیم، هنر توسط هنرمندان و آدمهای پیشرو انجام میگرفت، اما در ایران اکثر آنهایی که کارهای درست و حسابی انجام میدهند هرگز حاضر نیستند توی خیابان ساز بزنند. کسانی که باید آوانگارد باشند و الگو، خودشان را از مردم قایم میکنند و همیشه گلایه دارند که مردم ما را دوست ندارند و قدر مان را نمیدانند، اما من معتقدم که این هنرمندان خودشان را معرفی نکردند و هیچکس نمیشناختشان!
الان موسیقی خیابانی کیفیت خوبی دارد؟
بعضیها را میبینی که از ساز زدنش مشخص است آدم با استعدادی است، از طرفی هم کلی آدم بیذوق توی خیابان ساز میزند. ای کاش موزیسینهای خوب میآمدند توی خیابان و ساز میدند تا متوجه شویم قدرت موسیقی خیابانی چقدر زیاد است.
برسیم به آلبوم «والسهای تهران»...
وابستگیهای عاطفی و درونی من به موسیقی خیابانی در قالب یک مجموعه به نام «والسهای تهران»... زمانی که من بسیار افسرده بودم و ایزوله، موسیقی خیابانی نجاتم داد و من را با مردم رو به رو کرد تا شاد باشم. ملودیها توی لحظههایی شکل گرفت که توی حالتی شبیه به ذن بودم! فکر کنید که 10 ساعت پشت سر هم در خیابان ساز میزدم، خیابان و تمام ماشینهایاش تبدیل میشد به یک رودخانه!
اسم آلبوم را چطوری انتخاب کردی؟
قطعهای را برای تیاتر جلال تهرانی ساخته بودم به اسم «والس تهران» که هم به خاطر تهران بود و هم به خاطر آقای تهرانی. آلبوم از مجموع قطعههایی نوستالژیک و لایه لایه که من حتی در یکی از قطعات هفت بار ساز زدم و روی هم قرارشان دادم تا مخاطب با صدایی الکترونیک و جدید و فضای متفاوت روبه رو شود.
آلبومت را دوست داشتند...
خوشحالم که بعد از مدت کوتاهی مجموعه «والسهای تهران» به چاپ سوم رسید. چند روز دیگر هم در ساختمان مکتب تهران، رونمایی از آلبومم برگزار میشود.
برنامهات برای آینده چیست؟
همه تلاشام را میکنم تا بتوانم چشنواره موسیقی خیابانی را راه اندازی کنم. این اتفاق در اواخر شهریور در فرهنگسرای نیاوران افتاد و برای دو اجرا، حدود سه هزار نفر به محوطه فرهنگسرا آمدند و کل خیابان و میدان نیاوران بسته شد! از من خواستند که دیگر ادامه ندهم و همین جا تماماش کنم! باور کنید آن اجرا با حضور آن همه آدم و بسته شدن کل خیابانها برای من یک رویا بود و هیچ اصراری به ادامه دادن آن جشنواره نداشتم! (میخندد) در حال ساخت مستندی هم هستیم از بچههایی که در خیابان ساز میزنند که امیدوارم هر چه سریعتر آماده شود.