زرد نویسی کسب و کار من است!

دانشجویِ معماری که از بدِ روزگار به نشریاتِ زرد پناه آورده و رنگ اش، زردِ قناری شده است.

زرد نویسی کسب و کار من است!

دانشجویِ معماری که از بدِ روزگار به نشریاتِ زرد پناه آورده و رنگ اش، زردِ قناری شده است.

توضیحی ندارم براتون استاد

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
نویسندگان

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «آرمیتا عباسی» ثبت شده است

اخبار یکی‌دو روزه‌ی اخیر:
سالروز قتل محمد مختاری، نویسنده‌ای که فرهنگ شبان‌/رمگی و پدرسالاری را آن‌قدر کوبید و وضع موجود را بهم زد که تحمل‌ش نکردند، کسی که می‌گفت پای سانسور بر گرده‌ی زبان، یعنی کنترل و کانالیزه کردن فکر و حذف کلمات و جایگزینی کلمه‌هایی که حقیقتِ موقعیت را بیان نمی‌کنند مثل تعدیل نیرو به‌جای اخراج و پیچاندن واقعیتِ ظلمی که به کارگران اخراجی می‌شود...
در ادامه:
پسری، برادرش را از سردخانه می‌دزدد و شب تا صبح توی خیابان‌ها چرخ می‌زنند که برادرش گیر مامورها نیافتد.
تعدادی از معترضان که بچه‌هایی زیر هجده‌سال هستند محارب شناخته شدند که یعنی مفسدفی‌الارض هستند. محاربه به معنی ترساندن عمومی عده‌ای یا فردی با سلاح کشنده و تهدید امنیت جمع که عمومیت دارد. درواقع اینجا حاکمیت دارد به اسم امنیت مردم، مردم را مجازات می‌کند! این در حالی‌ست که محکومان معنی این کلمه را هم بلد نیستند و نمی‌دانند جرم‌شان چی است اصلن...
عده‌ای می‌گویند می‌ترسیم حاکم هربار به بهانه‌ای تعدادی از زندانیانِ گروگان‌گرفته را اعدام کند، تعدادی که آدم‌هایی مثل هر کدام از ما هستند. این‌کار را قبلن هم کرده است.
صدف طاهریان که سال‌ها پیش کشف حجاب کرد و توی ترکیه یا یک کشور دیگر لایف‌استایلی اینستاگرامی دارد، حالا دست به اعتصاب غذا زده است تا صدای زندانیان اعتصابی باشد. مسخره‌ش کردند اما مگر صدف طاهریان چه فرقی با خاندان کارداشیان و جِنِر و... دارد که پُست گذاشتند و از زن‌ها حمایت کردند و عده‌ای هم تشویق‌شان کردند.
حسن یزدانی کجاست؟ حسن روحانی چی؟
در روزی که ایران به آمریکا می‌بازد، سعید عزت‌الهی نشسته روی چمن و می‌رد زیر گریه، همان‌شب جوانی توی انزلی تیر خورد و کشته می‌شود، عکس‌ش درآمده که بچگی‌هاش با عزت توی یک تیم هم‌بازی بوده، اریک کانتونا استوری‌ش کرد، عزت چند‌روزی سکوت کرد، بعدش توی یک دل‌نوشته گفت شب فوت شدن‌ت! حتا کشته شدن مهران سماک را هم گردن نگرفت... تعریف کردن این وضعیت هم عجیب است و کلمه‌ها پشم‌های‌شان ریخته و می‌خواهند از متن فرار می‌کنند!
می‌گویند بازیکنان تیم ملی را با مجوز ماشین خارجیِ بدون مالیات خریدند و چن‌تایی سکه... مثل دوران باستان و خریدن به زر و سیم و این‌جور حرف‌ها...
اخبار جمعه‌های سیستان‌وبلوچستان که از جمعه‌های تمام سال‌های انتظار ظهور فرج واقعی‌تر است درآمد و زنان پوشیده بلوچ با مخالفان حجاب در سراسر ایران همراهی کردند: "چه باحجاب چه بی‌حجاب پیش به‌سوی انقلاب" در ادامه زنی از زندان آزاد شده زیر دو چشم‌ش اندازه‌ی یک توپ تنیس سیاه است.
خانواده‌ای، شبانه می‌روند و زمین را می‌کنند پسرشان را می‌برند قبرستان خانوادگی، چن‌باری وضعیت را با "سرگذشت ندیمه" مقایسه کردند اما وضعیت خیلی پیش‌رو تر از تصور نویسندگان خارجی نسبت به اینجاست.
خبرنگار فارس توی تحریره جلق می‌زند و چیپس می‌خورد، چیپس خجالت می‌کشد.
مردم دارند برای سه روز بعدی آماده می‌شوند.
آخوندهایِ حکومتی‌ بسته‌اند به ایران‌پرستی، از علم‌الهی و خامنه‌ای تا باقی، مولوی‌عبدالحمید هم همین‌طور، که هر کدام از ظن خود...
تولد توماج صالحی هم هست، رپر تخم‌داری که این‌روزها معلوم نیست چه برسرش آمده، همان‌طور که معلوم نیست چه بر سر دختری آمده که زیرتجاوز به خونریزی افتاده و هیجده‌هزار زندانی‌ای که خیلی‌هاشان بی‌نام‌نشان‌ند... بعضی از رفقا دارند می‌روند، برعکس این‌که می‌گویند توی انقلاب حال همه خوب است و همه انگیزه دارند، این‌جا اکثرن ناامید هستند و می‌گویند روزای گوهی‌و می‌گذرونیم ناموسن...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ دی ۰۱ ، ۱۹:۱۱
sEEd ZombePoor

امروز جشن حزب‌الهی‌هاست: سوری تکراری که پایه‌های خیمه‌هایش روی خون مردمِ بی‌گناه بنا شده است، همان‌طور که پیش‌تر هروقت سیستم به بن‌بست می‌رسید دست به آن می‌زد: ترکاندن هواپیما، بمب‌گذاری حرم امام رضا، دست چلاقی دارم، اندک آبرویی دارم، ما گناه داریم ما مظلومیمِ دروغین و...
امروز بچه حزب‌الهی‌های بسیجیِ ذوب در ولایت و حماقت، که ریش آقا و طمع دنیا و آخرت مسخ‌شان کرده، توی کون‌شان پای‌کوبی و توی کله‌شان ول‌وله‌ افتاده و سوار بر قایق‌های مفتِ امنیتِ رانتی‌شان روی جوی خون مردم بی‌گناه، مغرور پارو می‌زنند و با عقده‌ای متورم که حاصل چهل روز خفه‌خون از قیام مردم ناامید از سیستم بی‌عرضه و تاخرخره پر‌شده از آدم‌های به‌دردنخور، یک‌صدا وای وطن‌م وای خواهرم وای دین‌م وای جاش درد می‌کنه وای مظلوم رهبرم جاش قرمز شده، سر داده‌اند.
همان‌طور که بالاخره پیر اصلاحات و خایه‌مال‌هاش زبان از کون کشیدند (بچه‌های زنازاده‌ی سیستم) و خشونت را محکوم کردند و همین بچه‌ ریشوهای تازه از تخم دراومده‌ی تفنگ‌به‌دست، که زمانی اصلاحات برای‌شان فحش ناموس بود، توی بغل هم پریده‌اند سِفت هم را چسبیده‌اند و به زمین و زمان و دین و خون و جونِ مردم بی‌گناه چنگ می‌زنند که آقا حق با ماست، ما خوبیم ما گوگولیم؛ همان‌طور که زمانی با رو کردن خایه‌مال‌های اِواخواهر مثل سیدبشیرحسینی و امثالهم و نمونه‌های خارج‌نشینِ مفت‌خور زور زدند چهره‌ی تازه‌ای به کثافتِ چهل ساله‌شان ببخشند اما نشد و جواب نداد و باز همان کلیشه‌ی خون و خونریزی و اسکی روی قربانی‌ها تا شاید فرجی بشود و عذاب وجدان فروخورده‌شان از کشتن مردم را توجیه کنند اگر وجدانی داشته باشند، اگر عذابی وجود داشته باشد، اگر شرفی مانده باشد، اگر رانت تک‌تک سلول‌های مریض‌شان را مثل سرطانی بدخیمی نگرفته بود، شاید...
امروز، جمعه، بعد از پخش اخبار سراسری و موضع‌گیری سیستمی‌ها و زیرخواب‌هاشان و مانور تبلیغاتی روی کشته‌های شاه‌چراغ، دیگر هیچ نقطه‌ی کوری باقی نمانده و همه‌چیز مثل روز روشن است: حقیقت مثل خونِ مردم، چه در خیابان چه در نیزارها چه در مسجد و زندان و مدرسه و چه زیر دست بسیجی‌ای که در حال زورگیر کردن دختر نوجوان مردم است، جاری‌ست...
بدبختی اما نفهمی همین قشری‌ست که حکومت سوارشان شده و می‌تازد: بهره‌ای که این قشر از سواری دادن به سیستم می‌برد بسیار ناچیز و در حد چند رانت و امضای فکسنی‌ست و نمی‌فهمد که این سیستم بزرگ‌ترین خائن به دین و اعتقادات‌ش است یا می‌فهمد ولی آن‌قدر به‌درد‌نخور شده که قید خدا و پیغمبر را زده و دارد ریشه‌ی هر چیز باارزش و جمعی را می‌خشکاند. اما بعید است چون هنوز هستند آن‌هایی که به اعتقادات مذهبی‌شان مومن‌ند ولی هنوز دل در گروی پیرِ کور و چلاقی دارند که دروغی‌ترین امام مسلمان‌های تاریخ است. پیر چموش زرنگی که چند دهه‌ست با سیاست‌هاش کشور را از آدم‌های به‌دردبخور خالی و با انواع و اقسام ترفندها مخالفان‌ش را حذف کرد و زمین حاصلخیز کشور را برای رشد کس‌مغزها کود و آب داد و نتیجه‌ش شد امروز: مردمی که پر از شعار و آرمان بودند را به جماعتی دغل‌کار و سودجو و وحشی‌خو بدل کرد و فرهنگ‌مان را از هر چیز پز دادنی‌ای که داشت خالی کرد و جای‌ش ویرانه‌ای ساخت که البته مایه‌ی افتخار خودش و نوچه‌های‌ش است...
پی‌نوشت: مردم بیدار شده‌اند، تاریخ انقضای قربانی کردن مکان‌های مذهبی برای به جوش آوردن خون مردم مذهبی و بهانه‌ی سرکوب خونین مردم شاید پیش‌تر در سال‌های هشتادوهشت چند سالی جواب می‌داد: زمانی که به اسم بی‌حرمتی به عاشورای حسین، جوان‌های معترض را به خاک و خون کشیدند و بعدتر در نودوشش و نودوهشت هم تکرارش کردند، باید به امروز فکر می‌کردند که این کثافت‌کاری‌ها نهایتن چندروزی جوابگوست و برای وقت خریدن دیگر دیر شده و باید رو بازی‌ کرد و گفت: آقا ما مخالفان این سیستمِ انگلی را می‌کشیم و این کشور فقط برای ما و خایه‌مال‌ها‌مان و بزدل‌های وضع‌موجود‌طلب و جک‌وجنده‌های (مرد و زن) پولی‌ای که این‌ور و آن‌ور از حمایت سیستم کاسبی می‌کنند است، و لا غیر.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ دی ۰۱ ، ۱۹:۰۸
sEEd ZombePoor