زرد نویسی کسب و کار من است!

دانشجویِ معماری که از بدِ روزگار به نشریاتِ زرد پناه آورده و رنگ اش، زردِ قناری شده است.

زرد نویسی کسب و کار من است!

دانشجویِ معماری که از بدِ روزگار به نشریاتِ زرد پناه آورده و رنگ اش، زردِ قناری شده است.

توضیحی ندارم براتون استاد

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
نویسندگان

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «موسیقی خیابانی» ثبت شده است

امروز جشن حزب‌الهی‌هاست: سوری تکراری که پایه‌های خیمه‌هایش روی خون مردمِ بی‌گناه بنا شده است، همان‌طور که پیش‌تر هروقت سیستم به بن‌بست می‌رسید دست به آن می‌زد: ترکاندن هواپیما، بمب‌گذاری حرم امام رضا، دست چلاقی دارم، اندک آبرویی دارم، ما گناه داریم ما مظلومیمِ دروغین و...
امروز بچه حزب‌الهی‌های بسیجیِ ذوب در ولایت و حماقت، که ریش آقا و طمع دنیا و آخرت مسخ‌شان کرده، توی کون‌شان پای‌کوبی و توی کله‌شان ول‌وله‌ افتاده و سوار بر قایق‌های مفتِ امنیتِ رانتی‌شان روی جوی خون مردم بی‌گناه، مغرور پارو می‌زنند و با عقده‌ای متورم که حاصل چهل روز خفه‌خون از قیام مردم ناامید از سیستم بی‌عرضه و تاخرخره پر‌شده از آدم‌های به‌دردنخور، یک‌صدا وای وطن‌م وای خواهرم وای دین‌م وای جاش درد می‌کنه وای مظلوم رهبرم جاش قرمز شده، سر داده‌اند.
همان‌طور که بالاخره پیر اصلاحات و خایه‌مال‌هاش زبان از کون کشیدند (بچه‌های زنازاده‌ی سیستم) و خشونت را محکوم کردند و همین بچه‌ ریشوهای تازه از تخم دراومده‌ی تفنگ‌به‌دست، که زمانی اصلاحات برای‌شان فحش ناموس بود، توی بغل هم پریده‌اند سِفت هم را چسبیده‌اند و به زمین و زمان و دین و خون و جونِ مردم بی‌گناه چنگ می‌زنند که آقا حق با ماست، ما خوبیم ما گوگولیم؛ همان‌طور که زمانی با رو کردن خایه‌مال‌های اِواخواهر مثل سیدبشیرحسینی و امثالهم و نمونه‌های خارج‌نشینِ مفت‌خور زور زدند چهره‌ی تازه‌ای به کثافتِ چهل ساله‌شان ببخشند اما نشد و جواب نداد و باز همان کلیشه‌ی خون و خونریزی و اسکی روی قربانی‌ها تا شاید فرجی بشود و عذاب وجدان فروخورده‌شان از کشتن مردم را توجیه کنند اگر وجدانی داشته باشند، اگر عذابی وجود داشته باشد، اگر شرفی مانده باشد، اگر رانت تک‌تک سلول‌های مریض‌شان را مثل سرطانی بدخیمی نگرفته بود، شاید...
امروز، جمعه، بعد از پخش اخبار سراسری و موضع‌گیری سیستمی‌ها و زیرخواب‌هاشان و مانور تبلیغاتی روی کشته‌های شاه‌چراغ، دیگر هیچ نقطه‌ی کوری باقی نمانده و همه‌چیز مثل روز روشن است: حقیقت مثل خونِ مردم، چه در خیابان چه در نیزارها چه در مسجد و زندان و مدرسه و چه زیر دست بسیجی‌ای که در حال زورگیر کردن دختر نوجوان مردم است، جاری‌ست...
بدبختی اما نفهمی همین قشری‌ست که حکومت سوارشان شده و می‌تازد: بهره‌ای که این قشر از سواری دادن به سیستم می‌برد بسیار ناچیز و در حد چند رانت و امضای فکسنی‌ست و نمی‌فهمد که این سیستم بزرگ‌ترین خائن به دین و اعتقادات‌ش است یا می‌فهمد ولی آن‌قدر به‌درد‌نخور شده که قید خدا و پیغمبر را زده و دارد ریشه‌ی هر چیز باارزش و جمعی را می‌خشکاند. اما بعید است چون هنوز هستند آن‌هایی که به اعتقادات مذهبی‌شان مومن‌ند ولی هنوز دل در گروی پیرِ کور و چلاقی دارند که دروغی‌ترین امام مسلمان‌های تاریخ است. پیر چموش زرنگی که چند دهه‌ست با سیاست‌هاش کشور را از آدم‌های به‌دردبخور خالی و با انواع و اقسام ترفندها مخالفان‌ش را حذف کرد و زمین حاصلخیز کشور را برای رشد کس‌مغزها کود و آب داد و نتیجه‌ش شد امروز: مردمی که پر از شعار و آرمان بودند را به جماعتی دغل‌کار و سودجو و وحشی‌خو بدل کرد و فرهنگ‌مان را از هر چیز پز دادنی‌ای که داشت خالی کرد و جای‌ش ویرانه‌ای ساخت که البته مایه‌ی افتخار خودش و نوچه‌های‌ش است...
پی‌نوشت: مردم بیدار شده‌اند، تاریخ انقضای قربانی کردن مکان‌های مذهبی برای به جوش آوردن خون مردم مذهبی و بهانه‌ی سرکوب خونین مردم شاید پیش‌تر در سال‌های هشتادوهشت چند سالی جواب می‌داد: زمانی که به اسم بی‌حرمتی به عاشورای حسین، جوان‌های معترض را به خاک و خون کشیدند و بعدتر در نودوشش و نودوهشت هم تکرارش کردند، باید به امروز فکر می‌کردند که این کثافت‌کاری‌ها نهایتن چندروزی جوابگوست و برای وقت خریدن دیگر دیر شده و باید رو بازی‌ کرد و گفت: آقا ما مخالفان این سیستمِ انگلی را می‌کشیم و این کشور فقط برای ما و خایه‌مال‌ها‌مان و بزدل‌های وضع‌موجود‌طلب و جک‌وجنده‌های (مرد و زن) پولی‌ای که این‌ور و آن‌ور از حمایت سیستم کاسبی می‌کنند است، و لا غیر.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ دی ۰۱ ، ۱۹:۰۸
sEEd ZombePoor

مهرداد مهدی؛ پسری که با آکاردئون اش کُل تهران را زیر پا گذاشت

 

 

دههِ شصتی ­هایِ موسیقیِ خیابان، هیپی بودند!­

 

س.ع.ی.د

 

 

 

سال­های زیادی است که با آکاردئون اش محله ­های تهران را می ­گردد و حرفه­ ای ساز می ­زند. تمام موزیسین ­های خیابانی می ­شناسندش و از او به عنوان جدی­ ترین موزیسینی که در خیابان­ ها شروع کرد، یاد می ­کنند. مهرداد مهدی، آکاردئونیست جوانی است که تمام خیابان ­های تهران را با سازش طی کرده و هر کجایی که الان گروهی در حال ساز زدن هستند، او قبلن آن ­جا ساز زده است! زمانی برای جشنواره موسیقی خیابانی، جمعیتی را به فرهنگ ­سرای نیاوران کشاند که تا پیش از آن سابقه نداشت و میدان نیاوران و تمام خیابان، بسته شد! او چند ماهی ­ست که آلبومی را از تجربیات اش در خیابان منتشر کرده که در زمان کمی به چاپ سوم رسیده است... 

 

 

 

 از کجا شروع کردی؟

 

 

از سال 80 توی پارک لاله گیتار می­زدم. این اولین تجربه بیرون از خانه، ساز زدن بود و دیدن عکس ­العمل ­های مردم که چطور جمع می­شدند و با لذت، موسیقی می­شنیدند. البته با دوست­های ­ام به آن­جا می­رفتم. هر از گاهی گریزی می­زدم و تنها به پارک می­رفتم و ساز می­زدم. هنوز جنبه مالی این کار برایم مطرح نشده بود تا این­که به مشکلات مالی برخوردم.

 

 

حالا که باید درآمد کسب می­کردی، چطور شروع کردی؟

 

 

من تا قبل از آن، پیانو می­زدم. به گیتار علاقه­ای نداشتم و دوست داشتم سازی بزنم که هم صدای خوب و نوستالژیکی داشته باشد و هم به پیانو نزدیک باشد. آکاردئون خریدم و یک ماه تمرین کردم و راه افتادم.

 

 

اولین بار کجا آکاردئون زدی؟

 

 

از شهرک غرب شروع کردم. بعد رفتم سمت میدان ونک و بعد پارک ملت و همین­طور همه­جای تهران را با دوستانم می­چرخیدیم. یکی از اتفاق­های مهمی که برای من افتاد، آشنا شدنم با تیاتر بود. پرفرومنس را یاد گرفتم. هنر خیابانی را دیدم و به من کمک کرد تا در کار خودم بهتر باشم. یادم است که زمانی برای ساز زدن، رفتم سمت تالار وحدت! آن زمان بسیار عجیب بود که جلوی تالار ساز بزنی. هم­زمان با من دختر و پسری که یکی­­شان آکاردئون می­زد و آن یکی ساز کوبه­ای، سر کله­شان پیدا شد و من را دیدند. از فردا جلوی تالار وحدت را قرق کردند تا صدای آکاردئون من در هیایوی ساز کوبه­ای­شان، گم شود! دیگر آن­جا نرفتم!

 

 

عکس­العمل مردم چگونه بود؟

 

 

ری­اکشن­های عجیب­غریبی می­دیدم. دعوت به مراسم سالگرد ازدواج، مهمانی روی پشت بام و... این­ها باعث شد تا به این کار اعتیاد پیدا کنم. وقتی توی محله­ای ساز می­زدیم، همه بچه­هایی که توی زمین بازی بودند، پشت سرمان راه می­افتادند و کل کوچه­ها بسته می­شد! کلانتری می­آمد و هر پنج نفر ما را می­برد کلانتری... آن­جا هم ساز می­زدیم و با آن­ها دوست می­شدیم. یک­بار هر پنج نفر ما را با سازهای­مان، عقب سمند سبز جا کردند! (می­خندد) 

 

 

تمام بچه­هایی که در خیابان ساز می­دند را می­شناختی؟

 

 

بله. درست است که توی دوسه سال اخیر تعداد بچه­ها خیلی زیاد شده و تابو برای ورود آن­ها به خیابان شکسته شده، اما باز هم هم­دیگر را می­شناسیم. اوایل کسانی که به خیابان می­آمدن، آن­هایی بودند که عاشق موسیقی راک بودند و از همه­چیز دلگیر... آدم­های افسرده که بدون حاشیه می­آمدند و ساز می­زدند و می­رفتند! بچه­های دهه 60 عاشق موسیقی راک، بلوز و جاز بودند، اما به فرهنگ خنیاگران اصیل ایرانی، مایل نبودند و گرایش­های هیپی و یا جیپسی داشتند. موسیقی در خیابان با این بچه­ها شکل گرفت که من هم جزئی از آنها بودم. کسانی که سبک­های خاصی را دنبال می­کردند اما هر چه جلوتر آمدیم موسیقی پاپ هم بیشتر شد و پاپ­استارها اضافه شدند.

 

 

چرا همه به سمت پاپ رفتند؟

 

 

از سال 90، فضا طوری شد تا بچه­هایی که موسیقی فاخر کار می­کردند و با موزیک خوب در خیابان، پول در می­آوردند، دیگر ذوقی برای­شان باقی نمانده بود! وقتی می­دیدند که یک عالمه آدم ریخته توی خیابان و مردم هم  از کار نسبتا ضعیف­شان استقبال می­کنند! البته این نگاه سلیقه­ای نسیت، وقتی مردم دوست دارند، موزیسین پاپ هم هست. وقت راک زیرزمینی داشت جان می­گرفت، به موزیسین­های پاپ مجوزهای پشت سر هم می­دادند. موسیقی راک یواش یواش از بین رفت. این اتفاق در خیابان هم افتاد و هنر اجرا در خیابان­ها و موسیقی، جای ­اش را به پاپ داد!   

 

 

مشکل از کجاست؟

 

 

اگر ما در کشور فرانسه زندگی می­کردیم، هنر توسط هنرمندان و آدم­های پیشرو انجام می­گرفت، اما در ایران اکثر آن­هایی که کارهای درست و حسابی انجام می­دهند هرگز حاضر نیستند توی خیابان ساز بزنند. کسانی که باید آوانگارد باشند و الگو، خودشان را از مردم قایم می­کنند و همیشه گلایه دارند که مردم ما را دوست ندارند و قدر مان را نمی­دانند، اما من معتقدم که این هنرمندان خودشان را معرفی نکردند و هیچ­کس نمی­شناختشان! 

 

 

الان موسیقی خیابانی کیفیت خوبی دارد؟

 

 

بعضی­ها را می­بینی که از ساز زدنش مشخص است آدم با استعدادی است، از طرفی هم کلی آدم بی­ذوق توی خیابان ساز می­زند. ای کاش موزیسین­های خوب می­آمدند توی خیابان و ساز می­دند تا متوجه شویم قدرت موسیقی خیابانی چقدر زیاد است.

 

 

برسیم به آلبوم «والس­های تهران»...

 

 

وابستگی­های عاطفی و درونی من به موسیقی خیابانی در قالب یک مجموعه به نام «والس­های تهران»... زمانی که من بسیار افسرده بودم و ایزوله، موسیقی خیابانی نجاتم داد و من را با مردم رو به رو کرد تا شاد باشم. ملودی­ها توی لحظه­هایی شکل گرفت که توی حالتی شبیه به ذن بودم! فکر کنید که 10 ساعت پشت سر هم در خیابان ساز می­زدم، خیابان و تمام ماشین­های­اش تبدیل می­شد به یک رودخانه!

 

 

اسم آلبوم را چطوری انتخاب کردی؟

 

 

قطعه­ای را برای تیاتر جلال تهرانی ساخته بودم به اسم «والس تهران» که هم به خاطر تهران بود و هم به خاطر آقای تهرانی. آلبوم از مجموع قطعه­هایی نوستالژیک و لایه لایه که من حتی در یکی از قطعات هفت بار ساز زدم و روی هم قرارشان دادم تا مخاطب با صدایی الکترونیک و جدید و فضای متفاوت روبه رو شود.

 

 

آلبومت را دوست داشتند...

 

 

خوشحالم که بعد از مدت کوتاهی مجموعه «والس­های تهران» به چاپ سوم رسید. چند روز دیگر هم در ساختمان مکتب تهران، رونمایی از آلبومم برگزار می­شود.

 

 

برنامه­ات برای آینده چیست؟

 

 

همه تلاش­ام را می­کنم تا بتوانم چشنواره موسیقی خیابانی را راه اندازی کنم. این اتفاق در اواخر شهریور در فرهنگ­سرای نیاوران افتاد و برای دو اجرا، حدود سه هزار نفر به محوطه فرهنگ­سرا آمدند و کل خیابان و میدان نیاوران بسته شد! از من خواستند که دیگر ادامه ندهم و همین جا تمام­اش کنم! باور کنید آن اجرا با حضور آن همه آدم و بسته شدن کل خیابان­ها برای من یک رویا بود و هیچ اصراری به ادامه دادن آن جشنواره نداشتم! (می­خندد) در حال ساخت مستندی هم هستیم از بچه­هایی که در خیابان ساز می­زنند که امیدوارم هر چه سریع­تر آماده شود.

 

 

 

 

 

 

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ بهمن ۹۴ ، ۱۳:۴۹
sEEd ZombePoor