زرد نویسی کسب و کار من است!

دانشجویِ معماری که از بدِ روزگار به نشریاتِ زرد پناه آورده و رنگ اش، زردِ قناری شده است.

زرد نویسی کسب و کار من است!

دانشجویِ معماری که از بدِ روزگار به نشریاتِ زرد پناه آورده و رنگ اش، زردِ قناری شده است.

توضیحی ندارم براتون استاد

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
نویسندگان


تور ایست!


س.ع.ی.د


ترکیه به خاطر موقعیت خاصی که دارد _ تکه­ای از این کشور در اروپا است _ از دیگر کشورهای اطرف­ مان، متمایز است و از طرفی، مرزِ زمینی­ اش با ایران و امکان مسافرت با اتومبیل شخصی به این کشور، با استقبال خوبی از سوی ایرانی­های اهل عشق و حال، روبه­رو شده است. این گزارش نسبتن کوتاه به برخی از ویژگی­ های کشور ترکیه و مشکلاتی که ترک ­ها برای توریست­ های غریبه، ایجاد می­ کنند، می ­پردازد.


استانبول


پایتخت فرهنگی ترکیه و شهری که از دو قسمت اروپایی­نشین و آسیایی­نشین تشکیل شده؛ شهری فرهنگی که عبادت­گاه ایاصوفیه این وجه از شهر را پررنگ­تر کرده است. میدان "تقسیم" پر است از فروشگاهایِ برندهایِ معروفِ دنیا.... خیابان استقلال؛ خیابان درازی که دو طرف اش پر است از کلوپ و کاباره­هایی که با توجه به آزادی­های مصرف و فروش­شان، دسته­بندی می­شوند. ماشین­های قرمز و کوچک پلیس، مدام این خیابان طویل را بالاپایین می­کنند و... 


آنتالیا


آنتالیا؛ شهری ساحلی در غرب ترکیه که تنها جنبه توریستی­اش، تفریح است. هتل­های بی­شماری در ساحل آنتالیا سبز شده­اند _ تمام چیزهایی که شما برای تفریح در یک شهر ساحلی لازم دارید، در هتل­های آنتالیا پیدا می­شوند _  و همه­چیز به آن­ها ختم می­شود. توریست­های زیادی هر ساله از اروپا به این­جا می­آیند که تعداد قابل ملاحظه­ شان، آلمانی هستند. تقربیا تمام فروشنده­های آنتالیا، زبان آلمانی را بلدند. (پولِ واحدِ ترکیه، لیر است اما در آنتالیا، یورو اعتبار بیشتری دارد.) 


و اما روایتی مو به مو از یک خِفت­گیری شیک...


او (از آوردن نام­اش­ معذوریم و به اختصار، «او» نامیده­ایم­اش) تصمیم می­گیرد برای تعطیلات پیش­روی­اش به ترکیه برود. تقریبا تمام کشورهای همسایه را _ حداقل یک­بار _ رفته است و تنها دلیل انتخاب­ ترکیه هم، همین است. دوست­ هاش در آخرین لحظه، برنامه را می­پیچانند و او مجبور می ­شود به تنهایی راهی سفر به ترکیه (مهد غریب­کشی*) شود. همه چیز به خوبی و خوشی، پیش می­رود و او پس از چند ساعت، سر از هتلی در مرکز استانبول در می­آورد. دمِ غروب از هتل می­زند بیرون. در خیابان­های استانبول قدم می­زند...

جوان تُرکی که قرار است در چند ساعت آینده او را خِفت کند، نزدیک­اش می­رود و به انگلیسی، می­پرسد: شما تُرک هستید؟

او: نه؛ من ایرانی هستم.

تُرک خِفت­گیر به زبان فارسی می­گوید: چقدر جالب؛ فکر می­کردم شما تُرک هستید.

او از تسلط جوانِ تُرکِ خفت­گیر به زبان فارسی، شوکه می­شود و همین شوک کافی است برای ادامه این مکالمه...

پس از چند دقیقه گفت­وگو دوستانه _ خفت­گیر او را به یک نوشیدنی، دعوت می­کند _، راهی کلوپ شبانه­ ای در همان نزدیکی­ها می­شوند. وارد کلوپ می­ شوند. اولین میز خالی را انتخاب می­کنند و می­نشینند...

همان­طور که خفت­گیر از کشورش، شهرش، مردمش و احتمالا خودش حرف می­زده، دو خانم جوان سر میز آن­ها می­آیند _ که بعدا مشخص می­شود جزیی از نقشه بوده­اند _ و با عشوه­گری تمام، درخواست می­کنند تا برای چند دقیقه کنارشان بنشینند. در همین لحظه پیش­خدمت با سینی­ای پر از نوشیدنی سر می­رسد و می­گوید: «چیزی میل دارید؟»

او پس از این اتفاق، می­گوید: «یکی از خانم­ها با خواهش از من درخواست کرد که می­توانم یک نوشیدنی بردارم..

پیش­خدمت نوشیدنی­ها را روی میز می­گذارد و این شروع یک خِفت­گیری مُدرن است...

گرم حرف زدن می­شوند _ حدود دو ساعت _ و مدام نوشیدنی می­خورند. پیش­خدمت هم بدون معطلی لیوان­ ها را پُر می­کند...

توریست بی­چاره در تمام این مدت نمی­دانسته که میز به حساب­اش است _ هر کس، هر چیزی که بخورد _ و همه مهمان جیب ­اش هستند. او در آخر با روی خوش و لب­های گشادِ کشیده از این ور تا آن­ور صورت، خداحافظی می­کنند و تُرک­های خِفت­گیر او را با یک صورت حساب کَت و کُلفت، تنها می­گذارند... توریستِ ایرانیِ ساده­لوح، پیشخدمت را صدا می­زند و طلب صورت­حساب می­کند... (شاید تا قبل از دیدن مبلغ به انعامِ پیش­خدمت هم فکر می­کرده) 

هفت­صد و پنجاه دلار ناقابل!

مبلغ صورت­حساب را می­بیند و با لبخندی ملیح به صندوق­دار رجوع می­کند و تازه متوجه می­شود که چه بلایی سرش آمده...!

او در ادامه گفت­وگومان اعترف کرد: «به من گفتند که شما حدود سه بطری از گران­ترین نوشیدنی کلوپ ما را سفارش داده­اید و بقیه هم مهمان شما بوده­اند. اصلا خودتان مهمان­شان کرده­اید!»

جر و بحث با مسئول آن­ جا هیچ فایده­ای ندارد و تُرک­ها او را وادار می­کنند که تا قِران آخر صورت­حساب را پرداخت کند!

توریست به اداره پلیس می­رود... اتفاق­ ها را مو به مو تعریف می­ کند... وقتی مامور پلیس تُرک با خنده به او می­گوید که شما هم دچار «Tourist Scam» شده­ اید؛ او می­فهمد که چه کلاهِ گشادی سرش رفته و... سر و کله زدن­ اش با پلیس­ ها _ پلیس­ هایی که به گفته خودش، شباهت زیادی به پلیس­ های ایران داشتند _ هیچ سودی ندارد و او دست از پا درازتر به هتل برمی­گردد... اینترنت را چِک می­کند و متوجه می­شود که شِگِرد مخصوص ترک­ها را خورده است! اخاذی مخصوص ترک­های ترکیه...! (او کلمه "استابول" را در موتور جست­وجوگر می ­زند و اولین سایت را باز می­کند؛ نوشته شده که ترکیه در لیست ده کشوری است که بیش ترین آمار خفت­ گیری توریست _ ایرانی­ها و مخصوصن اعراب، طعمه اصلی ترک ­ها هستند _ را دارد.)

تمام آن نوشیدنی­ها، آب بوده و همه­چیز ساختگی... از اولین دیالوگی که با جوانِ توریست­گیر داشته... خانم­ های داخلِ کلوپ... سرکشیدنِ پیاپیِ  لیوان­ ها و تمام حرف­های صد مَن یک غازِ آن سه جوان...

توریستِ بی­نوا، فردای آن شبِ کذایی بلیت می­گیرد و بازمی­ گردد ایران. او در آخرین گفت­وگوی تلفنی مان، هم چنان غمگین است و حال­اش از ترکیه و تمام ترکیه­ای­ ها به هم می­خورد...!

یک مورد عُریان دیگر جهت محکم کاری

به تازه­ گی هم ویدیویی از یک جهانگرد ایرلندی در منطقه آ‌کسارای استانبول،  دست به دست فضای مجازی را می چرخدکه داستان ­اش از این قرار است: توریست از همه جا بی­ خبر  می‌خواسته از یخچال مغازه­ای، آب معدنی بردارد. در یخچال را باز می‌کند و همه بطری‌ها می ­ریزند روی زمین. دعوا درمی‌گیرد. پانزده بازاری با چوب و صندلی به جان­ توریست مادر مرده می‌افتند. مرد ایرلندی یک‌تنه از خودش دفاع می‌کند... خودتان باقی ماجرا را از طریق لینک زیر ببینید.

https://www.facebook.com/siyasihaberorg/videos/980559552006430

 

 

 

(*جدای از این کلاه ­برداری مُدرن که در ترکیه رایج شده؛ تُرک ­ها استاد خِفت کردن توریست­های بی­نوا در کوچه ­پس­ کوچه­ های استانبول و دیگر شهرهای­ شان هستند و بیش تر توریست­ ها حداقل یک­ بار، طعمِ زورگیری در ترکیه را چشیده­ اند.)

 

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۱۱/۲۱
sEEd ZombePoor

نظرات  (۲)

مسافرت به استانبول هموطن گرامی به استانبول تحت هیچ شرایطی سفر نکن نه تنها استانبول بلکه به هیچ شهر ترکیه به علت خفت گیری علنی و هم دست بودن مافیا با پلیس ترکیه من که 1400 دلارم بردن و تو کوچه های استانبول اسلحه رو سرم گذاشتن وجیبمو خالی کردن اگه جونتو خانوادتو دوست داری به ترکیه سفر نکن 
کاملا درسته این ماجرا. مشابه ایناتفاق تو باکو واسم پیش اومد. رفتم تو یه کلاب. یه دختره پیشم نشست ازم خواست یه نوشیدنی واسش بگیرم. همین شد. اخر سر صورت حساب اومد حدود 100 دلار. داشتم سکته می کردم اون لحظه.
پاسخ:
رفیق من هم توی ترکیه خفت شد متاسفانه

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی