اولین تجربهی تماشای اجرای دیوید گلیمور در استادیوم هالیوود
جایی برای پیرمردها نیست!
س.ع.ی.د
پینکفلوید نام بزرگی در تاریخ موسیقی است. آنقدر بزرگ که محال است شما در مورد موسیقی راک، صحبت و یا حتی در خلوت خودتان بهاش فکر کنید و تصویری از راکاستارهای یاغی این گروه، جلوی چشمهاتان ظاهر نشود. تصاویری از این دست: سید برت، همان جوان خوشقیافهای که پُر بود از ایدههای عجیبغریب که آخرِ سر، سر از تیمارستان در آورد، دانشآموزهایی که خودشان را توی چرخگوشت میاندازند، غول آهنی بزرگی که همهچیز را میبلعد و... در مورد این گروه افسانهای، آنقدر صحبت شده که طرفدارهای موسیقی راک، تقریبن تمام تاریخچهاش را میدانند، اما وقتی پای یکی از اعضای این گروه، آن هم دیوید گلیمور دوستداشتنی، وسط میآید، نمیتوان در مورد راجز واترز، نیک میسون و ریچارد رایت فقید، حرفی نزد... بهانهی نوشتن دوباره دربارهی پینکفلوید بزرگ، تور کنسرت دیوید گلیمور، یکی از دو عضوِ هنوز زندهی گروه است که چند هفتهایست، به آمریکا و کانادا سفر کرده و بعدش هم قرار است به اروپا برگردد و اجراهاش را از سر بگیرد. در آخر هم، حرفهای یکی از طرفدارانِ ایرانیِ پروپاقرصِ پینکفلوید را میخوانید که برای اولین بار تماشای کنسرت دیوید گلیمور را تجربه کرده است.
Time
دیوید گلیمور یکی از بزرگترین گیتاریستهای تاریخ موسیقی است و مجلهی رولینگ استون، او را چهاردهمین نوازندهی لیست یکصد گیتاریست برتر تاریخ، لقب داده است. گلیمور یکی از بازماندههای نسل طلایی دههی هفتاد میلادی است: نسلی که در سراشیبی مرگ افتادهاند و روز به روز تعدادشان کمتر و یکی پس از دیگری فراموش میشوند. مرگِ دیوید بویی در روزهای ابتدایی سال 2016 میلادی، گواهی بر این ادعای تلخ است. بویی، رکورددار پرفورشترین آلبوم دههی هفتاد بود. همان سالهایی که موسیقی یکهتازی میکرد و هیچ هنری به گردَش هم نمیرسید. سالهایی که انگار توسط نسلی یاغی، رام شده بودند و زمان، چارهای نداشت جز، همراه شدن با آنها! نسلی برآمده از دلِ جنگهای وحشتناک جهانی که از همهچیز متنفر بودند. جهان مقابل آنها، معنا باخته بود و هیچچیز سر ذوقشان نمیآورد: مگر اعتراض...! نسلی که دور هم جمع میشدند و عقدههاشان را سر سازشان خالی میکردند.... عقدههایی که در نتها، فریادشان میزدند!
Dark Side of the Moon
راجر واترز، دیوید گیلمور، ریچارد رایت و نیک میسون چندین آلبوم موفق منتشر میکنند و تکانی اساسی به جریان موسیقی راک میدهند. حالا پینک فلوید گروهی با تجربهایست که با هر آلبوم، کلی سر و صدا به پا میکند. همزمان با انتشار آلبومِ عصبیِ «animals» که زاییدهی تخیل واترز همیشهشاکی بود، اختلاف بین اعضای گروه، بالا میگیرد و پینکفلوید تا مرز انحلال پیش میرود. جریان از این قرار بود: راجر واترز، معتقد بود که هر کس به اندازهی کاری که انجام داده است، از فروش آلبوم، سهم میبرد! این تصمیم بیشترین سود را به او میرساند و سر بقیه، علنن بیکلاه میماند! دعوای پینکفلویدیها تا جایی پی رفت که واترز گروه را ترک کرد و برای ممنوع کردن فعالیتهای گروه پینک فلوید، از هیچ کاری دریغ نکرد، اما هرگز موفق به این کار نشد. از این به بعد بود که طرفداران پینکفلوید، دو گروه شدند: عدهای دنبال راجر رفتند و عدهای با دیوید و ریچارد و نیک ماندند. البته پینک فلوید در ادامه دو آلبوم منتشر کرد که جای خالی واترز دَرِشان به شدت، احساس میشد و هرگز نتوانست موفقت آلبومهای قبلی را کسب کند.
Another Brick in the Wall
بدون شک راجر واترز، مغز متفکر گروه پس از سید برت بود، اما او هم هرگز نتوانست موفقیت دوران حضورش در پینکفلوید را دوباره تجربه کند. واترز قطعههای زیادی علیه نظام حاکم بر دنیا و پدیدههایی مثل سیاست، جنگ، سرمایهداری و... که به اعتقاد خودش، همهشان زاییده همان نظام بودند، ساخت و اجرا کرد. نکتهای که کمی او را از دیگر موزیسینها جدا میکند: واترز فقط یک نوازنده و یا خواننده نبود، او برای کنسرتهایاش ایدههای درخشانی داشت و حتی آلن پارکر فیلمی با عنوان «the wall» را از روی ایدههای او ساخت که فیلم در خور توجهای هم بود. واترز اولین نفری بود که ایدهی نرفتن موزیسینها به کشور اسراییل را مطرح کرد که بعدها چندین گروه و موزیسین دیگر هم در این راه به او پیوستند. واترزِ همیشه معترض، حال پیرمرد 72 سالهی است که پس چندین اجرای موفق باشکوه _ اجرای او در برلین یکی از کنسرتهای خاطرهانگیز سالهای اخیر بود _، روزهای آرامی را سپری میکند.
Endless River
وقتی پالی سامسن، همسر دیوید گلیمور برای اولین بار در صفحه توییتر خود، خبر از انتشار آلبوم جدید گروه پینک فلوید داد، خیلی از طرفداران موسیقی راک برای شنیدن این آلبوم _ از انتشار آخرین آلبوم این گروه، پیش از دو دهه میگذشت _ ، روز شماری میکردند. در ویدیویی که از وب سایت رسمی پینک فلوید پخش شد، دیوید گلیمور و نیک میسون «Endless River» را تلاشی برای ادامهی کارهای ناتمام ریچارد رایتِ دانستند و دیوید گلیمور این آلبوم را آخرین اثر رسمی گروه پینک فلوید معرفی کرد و هدف این آلبوم را ادای دین به ریچارد رایت عنوان کرد. حال و هوای «رودخانه بی پایان» ادامه رو پینک فلوید در دهه 70 است. تلاش گلیمور و میسون برای ادامه این مسیر دشوار در قطعهها، مشخص است. آلبومی اینسترومنتال و ترکیبی از پراگرسیوراک، اسپیسراک و حتی سایکدلیکراک که قطعهی آخر با شعری از پالی سامسن و صدای گلیمور به یاد ریچارد رایت فقید است.
کمی بعد از انتشار این آلبوم، راجر واترز واکنشی رادیکال به این اثر نشان داد: «این آلبوم، مجموعهای از ایدههای خام است که در قالب قطعههایی کوتاه و نهایتن دو دقیقهای، منتشر شده است و هیچکدامشان شبیه به قطعهای قابل قبول در حد پینکفلوید نیست. یادم میآید، سالها پیش هم، اوضاع به همین منوال بود و بچهها فقط ایدههایی خام داشتند و این من بودم که ایدههای آنها را پرورش میدادم و به قطعهای کامل تبدیلاش میکردم. آنها معترض بودند که من، آدمی دیکتاتور هستم و حرف اول و آخر را میزنم. شاید باور نکنید اما، وقتی از آنها میخواستم که خودشان کار کنند، هیچی ساخته نمیشد!»
Shine on You Crazy Diamond
سال 1965 سید برت «Syd barrett» پینک فلوید را همراه دیگر اعضای گروه پایهگذاری کرد. در آن زمان شاید هیچکس فکرش را هم نمیکرد که چند جوان که تازه بیستسالگهی را پشت سر گذاشته بودند، روزی دنیای بزرگ موسیقی راک را متحول کنند و به جریانی در موسیقی تبدیل شوند. بعد از اینکه سید برت از گروه کنار گذاشته شد _ برت، آنقدر LCD مصرف کرد تا دچار اختلالهای روانی شد _، دیوید گلیمور به گروه اضافه شد و راجر واترز رهبر پینک شد. راکاستار یاغی و معترض دهه 70، سیاسیترین عضو گروه پینک فلوید بود و بیشتر آثارش، رنگ و بویی سیاسی، اجتماعی و اعتراضآمیز داشتند. آلبوم «Animals» که یکی از سیاسیترین آلبومهای پینکفلوید، حاصل بلندپروازی و طغیان درونی وی بود: «حیوانات»، طبقههای مختلف جامعه را با نگاهی انتقادی، نه چالش میکشید. پینک فلوید در اواسط راه دچار حاشیه شد، تا جایی که ابتدا ریچارد رایت از گروه کناره گیری کرد، و بعد از آن راجر واترز گروه را برای همیشه ترک کرد.
بعد از آن، گروه با تلاشهای گلیمور به کار خود ادامه داد ولی در دههی 90 فعالیت آنها به طور کامل متوقف شد، تا اینکه در سال 2005 کنسرتی خیریه دوباره اعضای گروه را آنهم بعد از حدود دو دهه، کنار یکدیگر جمع کرد و یکی از بزرگترین اتفاهای دنیای موسیقی در قرن 21 رقم خورد. این اتفاق بار دیگر در سال 2010، دو سال پس از مرگ ریچارد رایت (کیبوردیست گروه) در لندن و در تور «the wall» راجر واترز افتاد. این کنسرت باعث شد، طرفداران پینک فلوید امیدوار به همکاری دوباره واترز با پینک فلوید در آلبوم تازهشان باشند، و «Endless River» را شروع دوباره همکاری آنان بدانند، اما «رودخانه بیپایان» بدون حضور راجر منتشر شد و همکاریهای جاودانه آنان، هرگز دوباره تکرار نشد.
Wish You Were Here
سالهای آخر همکاری پینکفلویدیها بود که گیلمور، شروع به ضبط آلبومهای شخصی خودش کرد. آلبومهایی با فاصله زمانی زیاد که هر کدامشان، تکهای از نبوغ گیتاریست محبوب را رو میکرد. خودش معتقد بود که از تمام انرژیاش در گروه استفاده نمیشود و به همین دلیل در فضای شخصی خودش ساز میزند و قطعههایاش را میسازد. او در سالهای زندگیاش 4 آلبوم شخصی منتشر کرد که آخری همین چند ماه پیش منتشر شد. آلبومی که تمام دوستداران او میدانند به خوبی کارهای گذشتهاش نیست. با اینکه آلبوم جدید گیلمور هفتادساله، نتوانست طرفداران پر و پا قرص موسیقی راک را قانع کند، اما یادتان نرود: او دیوید گلیمور است! گیتاریست و خوانندهی محبوب پینکفلوید.... جوان خوشقیافه و جذاب سالهای گذشته که با آن چشمهای رنگی و موهای بلند وسط شهر نفرین شدهی پمپئی ایتالیا (شهر گناه) همراه با رایت «Echoes» را میخواند... به احترام روزهای گذشته هم که شده باید کارهای او را شنید و ازشان لذت برد.
MONEY
تکهای از مصاحبهی دیوید گلیمور با یکی از نشریات آلمانی در سال 1995 میلادی را میخواندید:
در سال 1994 بیش از 100 میلیون دلار درآمد داشتید... آیا پول هنوز هم، برایتان جذابیت دارد؟
افکار سیاسی من تا حد زیادی متمایل به چپ است، اما نه آنقدر که ضد پول باشم. من یک رادیکال ضدِ کاپیتالیست نیستم و دوست دارم کمی پول درآورم.
ما دربارهی کمی پول، صحبت نمیکنیم!
به نظرم، مقدار درآمد ما از نظر اخلاقی قابل بیان نیست.
تا به حال، پیش آمده نیمهشب بیدار شوید و فکر کنید: من بیش از حد پول در میآورم؟!
اکثر اوقات! بلند میشوم و برای برگشتن به حال عادی، چندتا چک برای خیریه مینویسم.
چه چیزی باعث عذاب وجدانتان میشود؟
پولِ زیاد! البته وقتی درآمدم را با حقوق رئیس یک کمپانی بزرگ مقایسه میکنم، فکر میکنم: خیلی بیشتر از آنها، استحقاق این میلیونها را دارم! حداقل من دنیا را شادتر میکنم.
Echoes
سجاد، دانشجوی مقطع دکترای رشته کامپیوترِ دانشگاه ارواین کالیفرنیاست. او یکی از طرفدارهای پروپاقرص پینکفلوید است که به محض شنیدن خبر کنسرت دیوید گلیمور در کالیفرنیا، قید پول خرجی چند روزش را میزند و فورا بلیت کنسرت را میخرد... او بعد از اجرای گلیمور، از اولین تجربهی تماشای ساز زدن گیتاریست پینکفلوید که حالا پیرمردی هفتادساله است، میگوید:
« تا حالا این همه هیپی رو کنار هم ندیده بودم! هنوز توی آمریکا میشه جوونای هیپی رو دید که چنتایی اینور و اونور جمع شدن و مث دودکش، دود میکنن، اما تا امروز، اینهمه هیپی رو، اون هم، هیپیهای پیری که معلوم بود، همسن و سال پینکفلوید و دیوید بودن رو کنار هم ندیده بودم. جوونای قدیمی که انگار برای خاطرهبازی دور هم جمع شده بودن و این اجرا براشون یه گریز چن ساعته بوده به گذشته. راستش قبل از کنسرت، انتظار زیادی از دیوید نداشتم و از اونجایی که آلبوم آخرش رو اصلا دوست نداشتم و شنیده بودم توی یکیدوتا از اجراهای قبلیش، چنتا سوتی داده و یهجاهایی حتی اشتبا زده، خودم رو برای هر گونه تصویر ناراحتکنندهای از دیوید آماده کرده بودم، اما شاید باور نکنید که دیوید گلیمور هفتاد ساله، راس ساعت 8 اومد روی استیج و نزدیک به سه ساعت برای 18 هزار نفر، گیتار زد: چنتا از آهنگای آلبوم جدید و تمام آهنگای خوب قدیمی رو اجرا کرد، به بهترین شکل ممکن... برام جالب بود که انقدر دقیق و سر وقت اومد روس استیج! معمولن قبل از اجراهای بزرگ اینشکلی، یه گروه جوون میآن روی صحنه و شورع میکنن به ساز زدن. دوتا دلیل داره: اول اینکه، خب مردم جمع شن و اون گروه هم کمی شناخته شه بین مردم. جایی که کنسرت برگزار میشد، یه استادیوم روباز بود توی هالیوودِ لسآنجلس که 18هزار نفر از کل آمریکا رو جمع کرده بود. آدمایی بودن که 600 دلار برای کنسرت، پول داده بود و راضی هم بودن. یه مه نازک از دود بالای سر جمعیت به وجود اومده بود! بیشتر آدما ماریجوانا میکشیدن و بهم تعارف میکردن و چارپن نفرِ دور و برشون رو کاور میکردن کاملا! تجربهی عجیبی بود... یه پیرمرد مکزیکی کنارم وایستاده بود که قبلِ اجرا از توی جورابش یه چیزی درآورد و خورد؛ باور کنید تا آخر اجرا دیگه پلکم نزد! یه چیز جالب دیگه، گوشهی استادیوم بود که یه عده ناشنوا، جمع شده بودن و یه نفر با حرکاتش، ترانهها رو براشون معنی میکرد! البته برای خودمم سوال بود: شما که نمیشنوین پس برای چی اومدین؟ شاید کمشنوا بودن و یا دوس داشتن اونجا حضور داشته باشن. برای من بد نشد، چون دیوید خیلی از من دور بود و نمیتونستم خوب ببینمش، ولی تماشای آدمی که برای ناشنواها، معنی میکرد خیلی لذتبخش بود، البته همراه با صدای دیوید! کنسرت عالی بود و مطمینم همه از اجراش لذت بردن. با اینکه دیوید پیر شده بود، اما تا آخرین لحظه عالی بود. دمش گرم فقط حیف که «Echoes» رو نخوند! »
PINK FLOYD
پینک فلوید با نیم قرن فعالیت در حوزه موسیقی و خلق آثاری بزرگ و ماندگار، به کار خود پایان داد، اما موسیقی و پژواکهای ماندگار این گروه افسانهای برای همیشه در روح و یاد تمام کسانی که با پینک فلوید زیست کردهاند، مانند رودخانهای بیپایان جاریست...