زرد نویسی کسب و کار من است!

دانشجویِ معماری که از بدِ روزگار به نشریاتِ زرد پناه آورده و رنگ اش، زردِ قناری شده است.

زرد نویسی کسب و کار من است!

دانشجویِ معماری که از بدِ روزگار به نشریاتِ زرد پناه آورده و رنگ اش، زردِ قناری شده است.

توضیحی ندارم براتون استاد

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
نویسندگان

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فاعل» ثبت شده است

دهه قبل رضا براهنی توی "تاریخ مذکر" توضیح می‌دهد که فرهنگ نرینه چطور روابط افراد اجتماع را فاعل/مفعولی می‌کند و اساسن این خاصیت نظام استبدادی است که توی تمام سطوح ریشه می‌کند: روابط مراد/مریدی، بزرگ‌/کوچکی، پدر/پسری و البته ارتباطی که حاکم با جامعه‌اش (جامعه برای حاکم همیشه محکوم است به مطیع بودن، خوب بودن، برده بودن، فرمان‌بردار بودن و...) برقرار می‌کند. 

 

کونی/کون‌کن بودن هم یکی نشانه‌های فرهنگ مردانه‌ است، همان‌طور که سال‌های سال توی کلیسا کون بچه‌های مردم می‌گذاشتند، اینجا هم قاری‌ها توی مسجد پسربچه‌ها را می‌کنند، مربی‌ها توی زمین فوتبال تقه‌ی بچه‌ها را می‌زنند، معلم و مدیر توی دفتر بچه‌ها را دستمالی می‌کند و اگر پسربچه‌ از این‌ها جان سالم به‌در ببرد توی محل خفت می‌شود و بزرگ‌ترها ترتیب‌ش را می‌دهند. 

 

لواط‌کاری در ایران ریشه‌ای به درازی کیر عرب‌ها دارد که تا عمق روده‌های مردان‌ش رفته و پادشاهان اتفاقن دینی هرکدام چند معشوق نوجوان داشته‌اند که تا قبل از این که پرزهای صورت‌شان بدل به ریش و سبیل شود عزیزدردانه‌ی شاه بوده‌اند (روزگار دوزخی آقای ایاز) و رقیب سفت و سخت زنان دربار بوده‌اند‌.

 

توی هر جای جهان روابط از بالا به پایین و بر اساس جایگاه و روابط و پول تعریف می‌شود منتها ظاهر ماجرا خوشگل است اما توی حکومت‌ دینی و فرهنگ استبدادی ایران همه‌چیز به شکل نمادینی اتفاق می‌افتد: پدر از کشتن دختر خودش ابایی ندارد، پسر به کشتن مادرش به جرم ازدواج مجدد افتخار می‌کند، بسیجی با خِرکِش‌کردن زن بی‌حجاب مست می‌شود، معلم از خُرد کردن دانش‌آموز لذت می‌برد، بزرگ‌تر با زورگویی و حرف‌شنوی بچه‌ی بی‌زبان خرکیف می‌شود و با خودش حال می‌کند که چه تربیت درستی بنازُم... 

 

توی این شرایط مداح کون‌کن از کار در می‌آید، آخوند توی حجره کون‌کن است و روی منبر امام حسینی، مدیر فرهنگ و ارشاد توی خیابان مدافع عفت عمومی و توی خوابگاه کون‌کن، قاری توی ایام فاطمیه بلبل حضرت زهرا و پشت هیات بچه‌کن و بسیجی‌های محل که همه‌مان می‌شناسیم‌شان هم مشتی عقده‌ایِ بچه‌باز می‌شوند... 

 

نکته‌ی مشترک تمام‌ این‌ها کونی بودن‌شان در کودکی است. این‌ها توی بچگی قربانی شرایط شده‌اند و مثل "ایاز" بدون حق انتخاب زجر بار اول را کشیده‌اند و وقتی دل و روده‌شان داغ شد دیگر کرم کونی بودن دست از سرشان ور نمی‌دارد. 

 

پی‌نوشت: لواط فراتر از هوسی جنسی، نشانه‌ای ترسناک از روابط مریض آدم‌ها توی فرهنگی مردانه و فاعل/مفعولی‌ست که کنار کشیدن از این چرخه موجب طرد شدن فرد از اجتماع می‌شود؛ در عین حال نشانه‌ی عینی نظام گند و پوسیده‌ای است که مشتی پیرمرد خِرف توی راس‌ش نشسته‌اند و مشتی مرید کونی پایین پای‌شان نشسته‌اند که تا دیروز توی حجره و هیات و پستو کون می‌دادند و امروز ترتیب بچه‌های ملت را می‌دهند تا هم قدرت‌شان را به رخ بکشند و هم آدم‌ها را مطیع خودشان کنند...

 

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۰۲ ، ۱۶:۴۱
sEEd ZombePoor