پرونده ی پاپ استارها - III
چند سوال از فریدون شهبازیان؛ آهنگساز کهن هکار
هدف ما این نبود!
س.ع.ی.د
او در کنار علی معلم، مسئول شورای نظارت بر احیای موسیقی پاپ در صدا و سیما بود و در رونق یافتن موسیقی پاپ در اوایل دوران اصلاحات، نقش مهمی را ایفا کرد. شهبازیان خیلی زود از سمت خود کنارهگیری کرد و جریانی که یکی از پایهگذاراناش بود را به حال خود رها کرد و بعدتر حتی به یکی از منتقدان سرسختاش هم، تبدیل شد.
در مورد موسیقی پاپ کشورمان صحبت کنید.
نمیدانم باید در مورد چه چیزی حرف بزنم! موسیقی پاپ که نابود شده و چیزی از آن باقی نمانده است. در ابتدا هدف ماف این نبود و به دننبال موسیقی پاپ خوب بودیم.
پاپِ خوب؟
بله؛ موسیقیای که از ملودی خوب و شعر خوب، بهره میبرد. نه موسیقیای که هدفاش کشاندن مردم به سالن برگزاری کنسرت و خالی کردن جیبشان باشد. متاسفانه فضایِ موسیقیِ پاپِ کشورِ ما بیمار است.
بیشتر توضیح بدهید.
وقتی خوانندههای معمولی، سمبل میشوند و مردم از مرتضی پاشایی، بت میسازند و او را اسطوره میدانند؛ دیگر چه حرفی برای گفتن باقی میماند؟! اینها نشانههایی است از فضای بیمار موسیقی پاپ کشورمان!
کیوان ساکت؛ نوازنده، نویسنده و استاد دانشگاه
هرکسی گو دور ماند از اصل خویش...
کیوان ساکت تار میزند، سهتار میزند، با بزرگان همنوازی میکند، موسیقی تدریس میکند، کتاب بیرون میدهد و خلاصه در هر چیزی که به موسیقی ربط داشته باشد، میتوان ردی از این هنرمند خستهگی ناپذیر را مشاهده کرد.
تعریفتان از موسیقی لسآنجلسی چیست؟
موسیقی لسآنجلسی در حقیقت ادامه موسیقیای بود که تا قبل از انقلاب _ توی ایران _ توسط خوانندههای ایرانی، اجرا میشد. با کوچ کردن آنها به خارج از کشور، موسیقی پاپ در ایران از بین رفت و البته دلایل سیاسی و محدودیتهای فرهنگی هم باعث شد تا سالهای پس از انقلاب، این موسیقی در کشور شکل نگیرد.
دلیل تقلید خوانندههای داخلی _ پس از انقلاب _ از لسآنجلسیها، چه بود؟
بعد از انقلاب، موسیقی پاپ به یکباره شکل گرفت و خوانندهها ناچار بودند از نمونههای لسآنجلسی تقلید کنند. آنها باید برای شروع از یک چیزی الهام میگرفتند و فکر کردند که چه جایی بهتر از لسآنجلس! موسیقی لسآنجلسی با ساختاری _ ساختاری که در دل مردم نشسته بود _ که داشت و محبوبیتاش در بین مردم با تقلید خوانندههای ایرانی، مواجه شد.
علت درخواست خوانندههای لسآنجلسی برای بازگشت به کشورشان چیست؟
مولانا میگوید: «هرکسی مو دور ماند از اصل خویش روزگاری بازجوید وصل خویش»
کاملا طبیعی است که دوست دارند به وطنشان بازگردند؛ جایی که روزگاری در آن، جوانیشان را گذراندهاند و به آن تعلق خاطر دارند.
ورود احتمالیشان به ایران، چه تاثیری بر فضای موسیقی پاپ کشور خواهد داشت؟
یقینا تاثیر بسزایی خواهد داشت و رقابت شدیدی بین خوانندههای جدیدالورود و کسانی که در بازار موسیقی پاپ کار میکنند، به وجود میآید. البته آنها زمانی به ایران بازمیگردند که شرایط مهیا شود.
چه چیزی شرایط را مهیا میکند؟
زمانی که نگاه دولتمردان به موسیقی عوض شود. ما با تفکر دوگانه مسئولین روبهرو هستیم. از طرفی با موسیقی و برگزاری کنسرت مخالف میشود و میگویند: «گردن مخاطب را باید زد» و از طرفی هم به خوانندههای لسآنجلسی چراغ سبز نشان داده میشود. باید منتظر بود و نظارهگر...
پیروز ارجمند؛ مدیر کل سابق دفتر امور موسیقی وزارت ارشاد
مخالف شدید سانسور ژانر هستم
پیروز ارجمند لیسانس موسیقی را از دانشگاه هنرهای زیبا، فوق لیسانس پژوهش هنر را از دانشگاه هنر و دکترای اتنوموزیکولوژی خود را از دانشگاه مالایای مالزی دریافت کرد. او در تیرماه امسال از سمت خود استعفا کرد.
چرا استعفا دادید؟
به دلیل مشغلههای شخصی... (میخندد)
دلیل واقعیاش چه بود؟
راستش محدودیت اختیاراتم با مسئولیتهایام، همسانی نداشت.
چرا خوانندههای داخلی از لسآنجلسیها تقلید میکنند؟
در ابتدا ما نمونه وطنیای نداشتیم که بتواند حرف تازهای در موسیقی پاپ بزند و همهچیز کپیبرداری بود؛ بعد از گذشت یک دهه، جریان کپیبرداری از بین رفت و نمونههای داخلی روی کار آمدند که راهشان از آنطرفیها جدا بود. البته این بحث کمی کلی است...
خب؛ در ترانهسرایی وضعیت چگونه است؟
متاسفانه جریان ترانهسرایی توی ایران عقبگرد داشته است و خوانندههای داخلی تحت تاثیر لسآنجلسیها، پیش رفتهاند.
در آهنگسرایی چطور؟
در بخش آهنگسازی ما صادر کنندهایم. لسآنجلسیها تحت تاثیر آهنگسازهای داخلی قرار دارند و به جرات میتوان گفت که موسیقی بیشتر کارهای آنطرفی توی ایران ساخته میشود. در این زمینه ما به یک زیان خاص رسیدهایم.
با این حال چرا ما شاهد جریان کپیبرداری خوانندههای داخلی از لسآنجلسیها هستیم؟
راستش خوانندههایی که قبل از انقلاب هم در ایران حضور داشتند، خوب میخواندند و در انتخاب ملودی و ترانه، وسواس زیادی به خرج میدادند. این دلایل باعث میشد تا خوانندههای جوان از آنها تقلید کنند.
نسل جدید خوانندههای لسآنجلسی چطور؟
نسل جدید لسآنجلسیها به هیچوجه قابل مقایسه با نسل گذشتهشان نیستند و روح موسیقی ایرانی در کارهایشان، وجود ندارد. حتی بسیاری از آنها فارسی را به خوبی بلد نیستند و با ادا میخوانند.
جمعبندی...
راستش مشکل اصلی من با سانسور ژانرهای مختلف موسیقی است. موسیقی، شاخههای مختلفی مثل پاپ، راک، بلوز، کانتری و... دارد. باید تمام این ژانرها را قبول کنیم و بپذریم. مقابله با این سبکها، کاری را از پیش نمیبرد؛ ممکن است با سلایق ما جور در نیاید اما نمیتوان منکر آنها شد. به جای مقابله با آن، باید تبدیلشان کرد به محصولی که با فرهنگمان، مطابقت داشته باشد.
محسن رجبپور؛ مدیر شرکت «ترانههای شرقی»
ای کاش مرزها برداشته شود
محسن رجبپور اولین کسی است که برای خوانندههای داخلی، تورهای کنسرت خارج از کشور برگزار کرد. او پاپاستارهای داخلی را به آمریکا برد و جلوی چشم تمام خوانندهها لسآنجلسی، براشان کنسرت برگزار کرد. همین اتفاق باعث شد تا کمپینهای در آمریکا بر ضد او به راه بیفتد _ ایرانیهای آنجا حسابی از خجالت مهمانهای ایرانیشان درآمدند _ و مزاحمتهای برایشان به وجود بیاورند.
با حضور خوانندههای لسآنجلسی در ایران موافقید؟
بله.
چرا؟
یک باور غلط به وجود آمده که همه فکر میکنند خوانندههای لسآنجلسی، تافته جدا بافتهای هستند. در حالی که اینجوری نیست و به جز تعداد انشگتشماری از این خوانندهگان _ با حفظ احترام برای چند نفری که هنرمند هستند _ ، بقیه حرفی برای گفتن ندارند.
این اتفاق را به لحاظ اقتصادی چگونه تحلیل میکنید؟
مردم کشور ما برای رفتن به کنسرت آنطرفیها، حداقل یک میلیون تومان هزینه میکنند اما این یک واقعیت است که کارهای ایرانی _ کارهایی که در ایران ساخته میشوند _ قویتر است. امیدوارم روزی شاهد حضور آنها _ در ایران _ و برپایی کنسرتهایشان باشیم تا بر همه مردم آشکار شود که این تفکر (تفکر برتری آنطرفیها)، غلط است.
برگزاری کنسرت در آمریکا، چطور بود؟
همهچیز به خوبی پیش رفت و استقبال فوقالعادهای از خوانندههای وطنی شد. همین استقبال و شور مردم برای دیدن کنسرت، نشان از موفقیت خوانندههای داخلی دارد.
با مزاحمتهایی هم مواجه بودید...
بله متاسفانه! بر علیه ما کمپینی به راه انداختند و از هیچ تلاشی هم برای اذیت و آزار ما کوتاهی نکردند. در شهرهایی که نفوذ ایرانیها _ ایرانیهای یهودی _ بیشتر بود حتی سالن تمرین را از ما گرفتند.
حرف پایانی...
این مرز باید برداشته شود تا معیار مقایسه، هنر باشد نه مسافت! چرا باید هنرمند دسته چندمی از لسآنجلس به کشورهای اطراف ایران بیاید و مردم ایران برای دیدناش، چند میلیون تومان هزینه کنند؟ جز فقر فرهنگی، چه دلیل دیگری دارد؟ مخالفت با ورود خوانندههای لسآنجلسی به ایران _ از روز اول _ اشتباه بود.