خاطره بازی با محرم زینالزاده
خاطره بازی با محرم زینالزاده؛ کارگردان، بازیگر و بایسیکلران
سیمرغ، بال پرواز هنرمند است
س.ع.ی.د
محرم زینالزاده همان نسیم افغان تبار فیلم «بایسیکلران» است که برای جور کردن هزینهی درمان همسرش، یک هفته تمام، سوار بر دوچرخهی داغاناش، رکاب زد. او با نقش «نسیم» چنان درخشید که هنوز هم بسیاری با همین نام میشناسندش. زینالزاده بیش از 15 سال است که در هیچ پروژهی سینماییای حضور نداشته و شاید بتوان گفت: به کلی فراموش شده است! البته زینالزاده هم بیکار ننشسته و با یکی از کارگردانهای سینمای ترکیه، فیلم مشترکی ساخته که شاید در این دوره از جشنواره، حضور داشته باشد.
سال 1373 خورشیدی، نامزد دریافت سیمرغ بهترین کارگردانی برای فیلم «ساز و ستاره» شدید. دوست داشتید، سیمرغ را میگرفتید؟
چرا که نه؟! آن سیمرغ میتوانست مسیر زندگیام را عوض کند و نتیجهای باشد برای زحمتهای 20 سالهای که در سینما کشیدم. کوتاهی کردن و ندیدینها، ضربهایست به پیکر هنرمند.
جالب است که برای فیلم «بایسیکلران» کاندیدا نشدی...
سیاستهای مدیرهای حاکم بر سینما، اجازه نمیداد که من و علیرضا زریندست، جایزه بگیریم. «بایسیکلران» دو وجه طلایی داشت؛ فیلمبرداری و بازیگری که در این فیلم، بسیار خوب بودند. برای این فیلم زحمت زیادی کشیدم. 18 کیلوگرم وزن کردم. هنوز هم پس از 23 سال، شخصیت فیلم، از یادها نرفته و بسیاری من را با نقش «نسیم» به یاد میآورند.
فکر میکنید دلیلاش چه بود؟
مسئولها فکر میکردند، من افغانی هستم! در حالی که قبل از فیلم «بایسیکلران» در فیلم «دستفروش» «گذرگاه» و «زنگها»ی محمدرضا هنرمند، بازی کرده بودم. دبیر جشنوارههای تیاتر آموزش و پرورش بودم و تمام نمایشها را برنامهریزی میکردم. با این حال مرا نمیشناختند!
اگر سیمرغ را میبردید، چه تغییری در رویه فعالیت سینماییتان، اتفاق میافتاد؟
به نظرم هنرمند، اولین جایزه را از مردم دریافت میکند، چون برای مردم سرزمیناش، کار میکند. این رسم در تمام دنیا وجود دارد. هنرمند با دریافت سیمرغ، متعهد میشود که شایستهتر رفتار کند. البته هنرمندانی بودهاند که جایزهای نصیبشان نشده، ولی برای جامعهشان، الگو هستند. سیمرغ، بال پرواز هنرمند است. هنرمندان دو دسته هستند: آنهایی که به دنبال نام هستند و آنهایی که با دنبال نان! بودهاند بازیگرهایی که در یک فیلم درخشیدهاند، اما بعد از آن در سکوت کامل، محو شدند.
در این دورهی جشنواره حضور ندارید؟
فیلمی ساختهام که در مرحله مونتاژ نهایی است. «فردا روز دیگریست» نام فیلمی است که محصول مشترک سینمای ایران و ترکیه است. بایرام فضلی به عنوان فیلمبردار در پروژه حضور دارد و وحید سلطانی هم صدابردار فیلم است. بقیهی عوامل ترک تبار هستند. امیدوارم فیلمام در جشنواره امسال، به نمایش درآید.
حضور در جشنواره فجر، چقدر برایتان جدی است؟
همیشه جشنواره برایام جدی بوده و از اهمیت ویژهای برخوردار؛ چرا که جشنواره فجر، نقطه اوج کارنامهی هنری یک کشور است. تمام فیلمها برای نگاهشان و اندیشهشان، ارزیابی میشوند و مورد قیاس قرار میگیرند. فجر تولدی است برای سینمای ایران.
آخرین فیلمی که بازی کردید، «روزی که زن شدم» بود که 15 سال از آن میگذرد. دلیل کمرنگ شدنتان در سینما چیست؟
همیشه تلاش کردهام که حضور پررنگتری در سینما داشته باشم، چون به رشد سینمای کشورم، فکر میکنم. از طرفی دو فیلم سینمایی اکران نشده دارم. برای سناریو مجموعهای تلویزیونی به نام «حیدر بابا»، 4 سال زحمت کشیدم، اما در نهایت این پروژه، پروژه ملی شد! البته چند وقت بعد و در خفا، این اثر فاخر توسط کارگردان دیگری ساخته شد! خط قصهی سناریوی من را دزدیدند و به نام «شهریار» ساختندش! این یعنی فاجعه فرهنگی! جالب است که بدانید، فیلم «تو خورشید، من ماه» را با مشارکت مرکز گسترش سینمای تجربی و مستند ساختم که 4 سال در آرشیو این سازمان، خاک خورد و در آخر هم، گفتند: «این فیلم گیشه ندارد!» و ردش کردند. همان فیلم در کشور ترکیه، به عنوان بهترین فیلم یکی از فستیوالهای معتبر این کشور شناخته شد و حتی جایزه بهترین فیلمبرداری و بهترین موسیقی متن را از آن خود کرد. با وجود تمام این کملطفیها، هنوز هم دوست دارم در سینمای کشورم فعالیت داشته باشم، اما ناخواسته با حاشیه رانده شدم.
اوج فعالیت سینمایی شما در دهه 70 بوده است. پس از گذشت بیش از 20 سال؛ به نظرتان چه تغییری اتفاق افتاده است؟
دهه 70 عصر طلایی سینمای پس از انقلاب ماست. دورهی شکوفایی سینما با حضور کارگردانهای بزرگ و آثار درخشان. درخششی که هرگز در دهه بعد تکرار نشد.
معمولا فیلمها را در ایام جشنواره مییبینید؟
راستش نه! سالهاست که فیلمها را در جشنواره نمیبینم و سعی کردهام از فضای این روزهای سینما، دور بمانم.
خاطره خاصی از جشنواره در ذهنتان مانده است؟
در یکی از دورههای جشنواره؛ یادم میآید طی تماسی تلفنی از من دعوت شد تا به عنوان یکی از برندههای سیمرغ در مراسم اختتامیه حاضر شوم. به خودم رسیدم و حسابی تیپ زدم و راهی شدم... در میانه راه، دوباره به من تلفن کردند و گفتند: «اسامی برندهها تغییر کرده!»