زرد نویسی کسب و کار من است!

دانشجویِ معماری که از بدِ روزگار به نشریاتِ زرد پناه آورده و رنگ اش، زردِ قناری شده است.

زرد نویسی کسب و کار من است!

دانشجویِ معماری که از بدِ روزگار به نشریاتِ زرد پناه آورده و رنگ اش، زردِ قناری شده است.

توضیحی ندارم براتون استاد

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
نویسندگان

زر زرهای یک عاشق بزدل شکست‌خورده‌ی رادیکال‌پیشه


قسمت اول

ترکیب بغض و نفرت

]ساعت 2 نصفه شب[

کجایی؟

: (خندون) با بچه‌ها بیرونم!

: تو که داغون بودی...

: آره دیگه با بچه‌ها می‌رم بیرون؛ می‌خوام فراموشش کنم!

 

]ساعت 1 نصفه شب[

:کجایی؟

با حمیده‌اینا اومدم مهمونی خونه‌ی مهدی‌اینا...

: تو داغون بودی آخه...

: آخه می‌دونی نمی‌تونم بمونم خونه... می‌خوام فراموشش کنم!

]ساعت خیلی از شب گذشته و به صبح پهلو می‌زنه[

: کجایی؟

: (خندون) خونه‌ی کیارش هسم!

: اون که 10 سال از تو بزرگ‌تر آخه!

: نه دوسش ندارم فقط باهاشم

: چی بگم!

: آخه می‌خوام فراموشش کنم!


[عصر بارونی پنجشنبه]

: کجایی؟

: اومدم بیرون یه سیگار بشکم لب ساحل

: می‌گفتی منم باهات میومدم؛ تنهایی دل می‌گیره

: نه می‌خواستم تنها باشم؛ یکم فک کنم...

: عب نداره؛ حالا تونستی فراموشش کنی؟!

: نه راستش همش بهش فک می‌کنم... شاید بهش برگشتم!

(تکه‌ای از صحبت‌های روزمره‌ی دو دوست صمیمی)

.

.

.

هنوزم فکر می‌کنی بهت برمی‌گرده؟

:آره برمی‌گرده

: یا تو خیلی احمقی یا اون...


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۳/۱۱
sEEd ZombePoor

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی