زر زرهایِ عاشقِ بزدلِ شکستخوردهیِ رادیکالپیشه (اول)
زر زرهای یک عاشق بزدل شکستخوردهی رادیکالپیشه
قسمت اول
ترکیب بغض و نفرت
]ساعت 2 نصفه شب[
کجایی؟
: (خندون) با بچهها بیرونم!
: تو که داغون بودی...
: آره دیگه با بچهها میرم بیرون؛ میخوام فراموشش کنم!
]ساعت 1 نصفه شب[
:کجایی؟
با حمیدهاینا اومدم مهمونی خونهی مهدیاینا...
: تو داغون بودی آخه...
: آخه میدونی نمیتونم بمونم خونه... میخوام فراموشش کنم!
]ساعت خیلی از شب گذشته و به صبح پهلو میزنه[
: کجایی؟
: (خندون) خونهی کیارش هسم!
: اون که 10 سال از تو بزرگتر آخه!
: نه دوسش ندارم فقط باهاشم
: چی بگم!
: آخه میخوام فراموشش کنم!
[عصر بارونی پنجشنبه]
: کجایی؟
: اومدم بیرون یه سیگار بشکم لب ساحل
: میگفتی منم باهات میومدم؛ تنهایی دل میگیره
: نه میخواستم تنها باشم؛ یکم فک کنم...
: عب نداره؛ حالا تونستی فراموشش کنی؟!
: نه راستش همش بهش فک میکنم... شاید بهش برگشتم!
(تکهای از صحبتهای روزمرهی دو دوست صمیمی)
.
.
.
هنوزم فکر میکنی بهت برمیگرده؟
:آره برمیگرده
: یا تو خیلی احمقی یا اون...