زرد نویسی کسب و کار من است!

دانشجویِ معماری که از بدِ روزگار به نشریاتِ زرد پناه آورده و رنگ اش، زردِ قناری شده است.

زرد نویسی کسب و کار من است!

دانشجویِ معماری که از بدِ روزگار به نشریاتِ زرد پناه آورده و رنگ اش، زردِ قناری شده است.

توضیحی ندارم براتون استاد

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
نویسندگان

دل‌نوشته‌ای برای جنوب‌گان

چهارشنبه, ۱۲ خرداد ۱۴۰۰، ۱۱:۰۳ ب.ظ

توی جنوب می‌فهمی هیچ‌چیز مال تو نیست، نه‌تنها چیزهایی که نداری‌شان که حتا چیزهایی که فکر می‌کنی توی مشت‌ت هستند هم در چشم‌بهم‌زدنی‌‌ از دست‌ت می‌روند؛ انگار موج می‌آید برای‌ت آدمی، پولی، چیزی می‌آورد و موج دیگری می‌آید و می‌قاپد و می‌بردش و حسرتی برای‌ات می‌ماند نگفتنی... توی جنوب از آزادی زیادی که وجود دارد گه‌گیجه می‌گیری و بسیار دیده شده که طرف بعد دوسه ماه کاملا رد داده است؛ دلیل‌ش تنها دراگ نیست بل تمام قوانین ذهنی و ساختار رفتاری فرد موردنظر جوری تکان می‌خورد که اگر حواس‌ش نباشد واقعا رد می‌دهد. از طرفی زندگی کردن میان آدم‌هایی که هیچ گذشته‌ای ازشان نمی‌دانی و قرار است بیخ‌گوشِ هم مدتی زندگی کنید، کار سختی است و می‌طلبد شخصیتی خمیری یا ژله‌ای داشته باشی تا میان چرخ‌دنده‌های تیزشان گیر نکنی و بین لوپ‌های باطل‌شان بلغزی و بروی جلو والله همان اول بسم‌الله می‌روی جایی که خودت نمی‌دانی تهش کجاست. و این ممکن است به عنوان تجربه، شیرین باشد اما وقتی برگشتی شهر و خانه اطرافیان‌ت مدام می‌گویند: فلانی ک...‌خلی؟ زندگی کردن میان مشتی آدم بی‌قانون و غلیظ با رفتارهای به قول شما اگزجره کار سختی‌ست و البته بازی خوبی هم هست برای به چالش کشیدن خودت و به‌روز شدن‌ت در برخورد با قوانین سفت‌وسخت اخلاقی که برای‌ت وضع شده و خودت بدون فکر به‌شان عمل می‌کنی و فکر می‌کنی مقدس‌اند. همین چیزهاست که آدم‌خفن‌هایی مثل سعدی مدام از سفر و تجربه ‌ی آن می‌گویند و رشد در چنین بزنگاه‌هایی؛ غیر از این باشد در جنوب دریا و رطوبت می‌بینی، مقداری ادا و اطوار می‌بینی، قیافه‌‌های عجیب‌وغریب و انواع‌واقسام دراگی‌جات که خواننده‌ی جوان و دلبرکم - فعلن چیزی نگو لطفن با هر کسی نزن، مخصوصن سنگین‌ها را کنار آدم‌های باتجربه بزن تا لااقل پیک باز کنی و ویژن‌نزده از دنیا نروی چون خیلی حیف است که ضرر فیزیکی مصرف آن را به جان بخری اما کِیف‌ش را نبری. نیازی نیست در اینترنت سرچ کنی و سازوکار دراگ مدنظر را بخوانی و مثل ربات موبه‌مو آداب‌ش را به‌جا بیاوری، کافی‌ست با اهل‌ش بزنی و آن‌ها محیط را برای‌ت امن کنند تا بدون احساس ناامنی وارد دنیای هیولایی آن شوی؛ در این صورت خدا کند بیرون بیایی (همین جمعه)!  این را هم بگویم و بروم دنبال دراگ خودم که حسابی خمارم: مورد داشتیم طرف با آدم این‌کاره اکس زده است بدون موزیک! از هرکس بپرسی می‌گوید روی این قرص دل‌ت می‌خواهی بپربپر کنی و کله بزنی روی موزیک، اما تیریپ همین دوست‌مان در سکوت و بدون موزیک برای‌ش تجربه‌ای یگانه شده است؛ به خوبی و قشنگی یگانه، دوست‌مان در جنوب...      

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی